معرفی وبلاگ
بنام خدا (مثال خوب =درک جذاب) گاهی یک تصویر خوب گو یاتر از چند صفحه توضیح و یک تمثیل خوب بیش از چکیده یک کتاب ، ارزش دارد! mesal@mihanmail.ir
صفحه ها
دسته
تبيان
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 336637
تعداد نوشته ها : 307
تعداد نظرات : 26
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

 تمثیل ها در قرآن: وای بر صاحبان زمین، اگر مغرور شوند [منبع الکترونیکی] >
تمثیل ها در قرآن

 وای بر صاحبان زمین، اگر مغرور شوند!
نویسنده: اکبرزاده

------------------------------------


«انما مثل الحیاة الدنیا کماء انزلناه من السماء فاختلط به نباتالارض مما یاکل الناس و الانعام حتی اذا اخذت الارض زخرفها وازنیت و ظن اهلها انهم قادرون علیها، ایتها امرنا لیلا اونهاراًفجعلناها حصیراً کان لم تغن بالامس کذلک نفصل الا´یات لقومیتفکرون». (یونس- 10/24)

ترجمه: مثل زندگی جهانی همچون آبی است که فرو فرستادیماز آسمان ،تا بدان رستنیها رست در زمین، و بهم آمیخت از آنچهمردم و چهارپایان خورند تا آن که چون زمین آرایش خویش گرفتو گمان برند اهل زمین که بر آن پادشاه گشتند. ناگاه آمد به آن زمینفرمان ما به شب یا به روز، پس او را پژمرده کردیم که گویی هیچنبود دیروز این چنین بیان کنیم سخنان خویش را برای گروهی کهبخرد در آن بیندیشند.

مفسران گفتهاند: این مثل در حالت عجیب دنیا و سرعت زوالآن و فنای نعمت بعد از اقبال و دولت است که مردم بدان مغرورشوند و در وادی ضلالت افتند، آن به آب باران ماند که گیاه زمین باآن درآمیزد و سر به یکدیگر نهد، گیاههای رنگارنگ میوههایگوناگون که بعضی غذای انسان است، مانند دانهها و میوهها و بعضیخوراک چارپایان است مانند سبزیها و علفها، «حتی اذا اخذتالارض زخرفها» تا آن حد که زمین به کمال حسن و بهجت خوددرآید و مانند عروسی که جامههای الوان پوشد و پیرایهها برتن نهدزمین نیز آرایش گیرد پس صاحبان آن زمین که اهل روزگارند، بدانمغرور شوند و پندارند که همواره آنها را بر آن زمین قدرت بود و آنمزرعه در دست ایشان است که هرگونه بخواهند بر روند ناگهانروزی یا شبی فرمان الهی بنابودی آن زمین در رسد، و آن را چنانپژمرده و تباه سازد، که گویی روز پیشین در آن چیزی نبوده و اینتمثیل در توضیح و در تبع آیه سابق است که خطاب به جهانیاننازل شده و آنان را به فنا و زوال متاع دنیا متنبه ساخته و گفتند: «یاایهاالناس انما بغیکم علی انفسکم متاع الحیوة الدنیا ثم الینامرجعکم (10/23). و در حقیقت این متمم آن است که حیات دنیاوزوال آن را برای خلائق وصف فرمود و به تمثیل چنین بیاراست ووجه تمثیل در آن است که غایب حیات دنیوی و خوشیهای اینجهان به آب باران و نبات سرسبز ماند که آدمی را امید سود از آنبسیار باشد. ناگهان روزی یا شبی دچار زوال گردد و او نومید شود.

در پایان آیه تنبیهی است خردمندان را تا در حقائق اشیاء و درامر حیات دنیا اندیشه کنند و در آیات الهی تفکر نمایند وگفت:«نفصل الا´یات لقوم یتفکرون» حکمت در تمثیل که از عالم طبیعتاتخاذ شده آن است که آدمی در مظاهر عالم کون به دیدة فکرت وعبرت نظر کند و در آن نمود و تحقیق کند.

مضمون این تمثیل که سرسبزی روی زمین در فصل بهار وفراوانی و رشد نباتات است و سرانجام آن در فصل خزان کهپژمردگی و نابودی منتهی میشود از عالم محسوس گرفته شده وهمین مضمون در کتاب مبین در چند مقام اشارت شده:

1- «کمثل غیث اعجب اکفار نباته...». (57/20)

2- «المتر ان الله انزل من السماء ماء فأخرجنا به...». (35/27)

3- «المتر ان الله انزل من السماء ماء فلکه...». (39/21)

4- المتر ان الله انزل من السماء ماء فتصبح الارض مخفرة...»(22/63)

5- «و انزل من الماء ماءً فاخرجنا به ازواجاً من نبات شتی...».(20/53)

6- «وتری الارض هامدة فاذا انزلنا علیها الماء اهتزت وربت...». (22/5)

7- و انزلنا من الماء ماءً فانبتنا فیها من کل زوج کریم».(31/10)

8- و انزلنا من الماء ماءً بقدر فاسکناه فیالارض...». (23/18)

9- اولم یروا انا نسوق الماء الی الارض...» (32/27)

همچنین تمثیل در سوره کهف به دو صورت آمده است: اول بهشرح و تفصیل تمام به سبک حکایت (18/33)

دوم به طور اجمال که ابتدای آن با تمثیل فوق مشترک است(18/45)

در دیگر کتب آسمانی نیز شبیه این تمثیل آمده است چنان که درانجیل در یک جا ملکوت خدا را به زارعی تشبیه کرده که تخمفشاند، و شب بخوابد، و روز برخیزد، و تخم بروید و نمو کند، تا وقتیکه موقع حصاد در رسد. در دیگر جا ملکوت خدا را به دانة خردلیتشبیه کرد، که کوچکترین بذرها باشد،لیکن چون کاشته گرددبزرگترین اشجار گردد که شاخههای بزرگ از آن برزند.

در تعالیم دیانت اسلام مذمت جهان و نکوهش دل بستن به آنبسیار آمده است، و زهد از دنیا یکی از فضائل اخلاقی در دین مبیناست، و سخنان مروی از پیغمبر و ائمه و بزرگان در این باب بیش ازآن است که بهشمار آید.

در تفاسیر خاصه روایتی است از امام محمدباقر(ع) که فرمودهاست: این آیه در تمثیل پرچم بنیعباس نازل شده .

در تأویلات صوفیه در معنای مثل فوق و فضیلت زهد در دنیاسخن بسیار است یکی از مفسران آن طایفه گفته است که از بعضیمشایخ شنیدم که میگفت: کمتر ظالمی است که به مرگ طبیعیبمیرد و کمتر فاسقی است که به زمان پیری برسد چه هر دو با نظامالهی ستیز میکنند و با مشیت او که مبتنی بر انتظام و نسق اموراست معاندت میکند، و با حکمت و عدل او به مخالفت برمیخیزند.شیخ روزبهان گفته است: در این مثل رغبت مرد سالک در دم کهقدم در وادی طلب مینهد شبیه آبی است که به دانهای در زمینبرسد پس از آن نبات بسیار روید یعنی اعمال فراوان و متنوع ازصفاخانة قلب او صادر گردد. معایا کل الناس و الانعام» را اشارت بهریاضت نفس و پرهیز از لذائذ و تمکین در عبادت داند تا به بهجت وزینت برسد، و آیات قهر از آفات راه مانند عجب و پندار و هوی وهوس بر او دست یابد و نفس و شیطان که از آنها به «ایتها لیلاً اونهاراً» تعبیر شده بر او هجوم کنند و همی خواهند که او را بفریبند.

در تغییر منسوب به خواجه انصاری در تأویل این آیه مثل آمدهاست:

«که این دنیا همچون آب است و خدای مال دنیا را مثل به آبزده که چون به اندازهای خویش بود سبب صلاح خلق باشد باز چوناز حد خویش درگذرد جهان را خراب کند همچنین است اگر مال بهقدر کفاف باشد دارندة آن منعم شود و اگر از حد خود تجاوز کند وفزونی گیرد موجب کفران و طغیان گردد و نیز گفتهاند که آب هرگاهجاری باشد خوشبو ماند و اگر به یک جای ماند تغییر پذیرد. مال نیزچنین است اگر آن را ببخشند دارندة آن را ستایش کنند و اگر امساکو بخل پیش گیرد صاحب آن مذموم و نکوهیده شود. و نیزگفتهاندآب اگر طاهر و پاک باشد در خور آشامیدن بوده و اگر نجس و ناپاکبود شرب و طهارت را نشاید. چنین است اگر مال هلال است به کارآید و اگر حرام است ناپاکی افزاید.

نیز گفتهاند که این تمثیل مخصوص مردمان صاحبنظر استکه دارای دیدة عبرت و نور بصیرت باشند چه ختم تمثیل به این آیهفرموده: «کذلک نفصل الا´یات لقوم یتفکرون» امام رازی در ستایشفکر و اندیشه کلامی بلیغ است وی میگوید: «فکر ترا به خدا رساندولی عبادت تو را به ثواب خدا و آنچه ترا به خدا رساند تحقیقاً بهتر ازآن چیزی است که ترا به غیر از خدا رساند. فکر عمل قلب است وطاعت عمل جوارح. همانگونه که قلب بر جوارح شرف دارد فکر رانیز بر طاعت رجحان و برتری است که مقصود اشرف از وسیلهاست».

مشایخ صوفیه را در باب تفکر و ستایش آن سخن بسیار است وآن را پایه و اساس سلوک دانند و گویند: «فکر سیرت است از ظاهربه باطن و از صورت بعضی زیرا که مؤدی به معرفت الهی است» وشیخ شبستری آغاز کتاب خود به این شعر کرده است:

 


«به نام آن که جان را فکرت آموخت چراغ دل بسوز جان بیفروخت»
چراغ دل بسوز جان بیفروخت» چراغ دل بسوز جان بیفروخت»
سؤال نخستین از مسائل صوفیانه که از آن شیخ کردهاند ایناست:

 


«نخست از فکر خویشم در تحیّر چه چیز است آنکه گویندش تفکّر»
چه چیز است آنکه گویندش تفکّر» چه چیز است آنکه گویندش تفکّر»
و او در جواب گفت:

 


تفکر رفتن از باطل سوی حق بجزواندر بدیدن کل مطلق»
بجزواندر بدیدن کل مطلق» بجزواندر بدیدن کل مطلق»
یکی از علمای متا´خر در تفسیر این آیه بر علمای سوء که اهلتقلید و جمودند سخت تاخته و ایشان را بر این که از تفکر در قرآننهی کردهاند و آن را نوعی از محال دانستند ملامت کرده و گفتهاست: «والعبرة لعلمی عصرنا فی هذا الا´یات و امثالها... انه لم یتبقلهم خط فها الاترتیلها بنغمات فی بعض المراسم و العالم و لایغطرلهم ببال انه یجب علیهم التفکر فیها للاهتداءبها و لو تفکروالاهتدوا».

تامل در آثار وجود و تفکر در بدایع خلقت و در عالم نباتات وحیوانات همه از مواهی دانشمندان است. و ورود و نزول این آیات وتمثیلات همه هادی و راشد خلق است به اندیشه در عالم خلقت.این بیت:

 


ورق الغصون اذانظرت دفاتراوراقه لادلةالتوحید
دفاتراوراقه لادلةالتوحید دفاتراوراقه لادلةالتوحید
که ظاهراً از ابوالعتاهیه است به کلام سعدی ترجمه میشود کهگفت:

«برگ درختان سبز در نظر هوشیارهر ورقش دفتری است معرفت کردگار

و برای این بیت از شیخ اجل حکایتی عارفانه نقل کنند که جایآن را چنین به نظم درآورده است:

 


سعدی آن بلبل شیراز چمن شد شبی بر شجر حمد خدای بست بیتی زد و مصراع به هم جان از آن مژدة جانان مییافت عارفی زنده دلی بیداری دیده در خواب که درهای فلک ره نمودند ز هر در زده صف با دلی دستخوش خوف و رجا مژده دادند که سعدی به سحر چشم زخمی نرسد تا به فضا نقد ما گر نه به مقدار وی است خواب بین عقده انکار گشا بدر صومعة شیخ رسید که رخ از خون جگر تر میکرد با خود آن بیت مکرر میکرد...
در گلستان سخن دستان زن از نوای سِحری، سحرنمای هر یکی مطلع انوار قدم برخرد پرتو عرفان میتافت که نهان داشت براو انکاری باز کردند گروهی زملک هر یک از نو زنثاری بر کف گفت: کی گرم روان تا به کجا؟ سفت در حمد یکی تازه گوهر میرسد مرسله گوش رضا بهر آن نکته ز اسرار وی است رو بدان قبله احرار نهاد از درون زمزمة شیخ شنید با خود آن بیت مکرر میکرد... با خود آن بیت مکرر میکرد...
و مولانا جلال الدین را در فضیلت اندیشه و فکر این سخن آمدهاست:

«ای برادر توهمین اندیشهای مابقی تو استخوان و ریشهای

گر گل است اندیشه تو گلشنیور بود خاری تو هیمة گلخنی»

دسته ها : چشمه خورشید !
1388/9/9


 [سوره البقرة (2): آیه 44]
أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (44)
آیا مردم را به نیکى دعوت کرده و خودتان را فراموش مى‏نمایید؟ با اینکه شما کتاب (آسمانى) را مى‏خوانید، آیا هیچ فکر نمى‏کنید؟

----------------------------
نکته‏ها:
دانشمندان یهود، قبل از بعثت پیامبر اسلام صلى اللَّه علیه و آله، مردم را به ایمان آوردن به آن حضرت دعوت مى‏کردند و بشارت ظهور حضرت را مى‏دادند، امّا هنگام ظهور، خودشان ایمان نیاوردند و حتّى بعضى از آنان به بستگان خود که اسلام آورده بودند، توصیه مى‏کردند که مسلمان بمانند، ولى خودشان اسلام نمى‏آوردند. «1»
در روایات آمده است:
دانشمندى که دیگران را به بهشت دعوت کند، ولى خودش اهل جهنّم باشد، بزرگترین و سخت‏ترین حسرت‏ها را خواهد داشت. «2»
حقّ تلاوت، عمل است. امام صادق علیه السلام فرمود: «کونوا دعاة الناس باعما لکم و لا تکونوا دعاة بالسنتکم» «3»
با اعمال خودتان مردم را دعوت کنید، نه تنها با گفتار.
از حضرت على علیه السلام نقل شده است که فرمود:
سوگند که من شما را به کارى دعوت نمى‏کنم، مگر آنکه خودم پیشگام باشم و از کارى نهى نمى‏کنم مگر آنکه خودم قبل از شما آن را ترک کرده باشم. «4»
در نهج البلاغه آمده است:
هر کس خود را امام دیگران قرار داد، ابتدا باید به تعلیم خود بپردازد. «5»

__________________________________________________
 (1). نمونه، ج 1، ص 214.
 (2). بحار، ج 2، ص 37.
 (3). نور الثقلین، ج 1، ص 57.
 (4). نهج البلاغه، خطبه 175.
 (5). نهج البلاغه، حکمت 73.
                        تفسیر نور، ج‏1، ص: 104
امام کاظم علیه السلام فرموده‏اند: «طوبى للعلماء بالفعل و ویل للعلماء بالقول» «1»
درود بر عالمانى‏
که به گفته خود عمل مى‏کنند و واى بر عالمانى که فقط حرف مى‏زنند.
عالم بى‏عمل در قالب تمثیل‏
الف: در قرآن: عالم بى‏عمل، الاغى است که بار کتاب حمل مى‏کند، ولى خود از آن بهره‏اى نمى‏برد. «2»
ب: در روایات:
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله:
عالم بى‏عمل، مثل چراغى است که خودش مى‏سوزد، ولى نورش به مردم مى‏رسد. «3»
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله:
عالم بى‏عمل، چون تیرانداز بدون کمان است. «4»
عیسى علیه السلام:
عالم بى‏عمل، مثل چراغى است بر پشت‏بام که اتاق‏ها تاریک‏اند. «5»
على علیه السلام:
عالم بى‏عمل، چون درخت بى‏ثمر و گنجى است که انفاق نشود. «6»
امام صادق علیه السلام:
موعظه‏ى عالم بى‏عمل، چون باران بر روى سنگ است که در دلها نفوذ نمى‏کند. «7»
ج: در کلام اندیشمندان:
عالم بى‏عمل:
گرسنه‏اى است روى گنج خوابیده.
تشنه‏اى است بر کنار آب و دریا.
طبیبى است که خود از درد مى‏نالد.
بیمارى است که دائماً نسخه درمان را مى‏خواند، ولى عمل نمى‏کند.
منافقى است که سخن و عملش یکى نیست.
پیکرى است بى‏روح.

__________________________________________________
 (1). بحار، ج 78، ص 299.
 (2). جمعه، 5.
 (3). کنز العمّال، ح 29109.
 (4). بحار، ج 10، ص 100.
 (5). بحار، ج 14، ص 309.
 (6). غرر الحکم.
 (7). بحار، ج 2، ص 39.

===========================================
                        تفسیر نور، ج‏1، ص: 105

دسته ها : چشمه خورشید !
1388/9/1

 

 [سوره البقرة (2): آیه 261]
مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ (261)
مثل کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏کنند، همانند بذرى است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه یکصد دانه باشد و خداوند آن را براى هر کس بخواهد (و شایستگى داشته باشد،) دو یا چند برابر مى‏کند و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسیع و (به همه چیز) داناست.
نکته‏ها:
سفارش به انفاق و منع از اسراف و تبذیر، بهترین راه براى حلّ اختلافات طبقاتى است. هم چنان که پیدایش و گسترش ربا، زمینه ساز و بوجود آورنده‏ى طبقات  است. لذا در قرآن آیات لزوم اتفاق و تحریم ربا در کنار هم آمده است. «1»
هر دانه‏اى، در هر زمینى، هفت خوشه که در هر خوشه صد دانه باشد نمى‏رویاند، بلکه باید دانه، سالم و زمین، مستعد و زمان، مناسب و حفاظت، کامل باشد. همچنین انفاق مال حلال، با قصد قربت، بدون منّت و با شیوه‏ى نیکو آن همه آثار خواهد داشت.
پیام‏ها:
1 انفاق، تنها پاداش اخروى ندارد، بلکه سبب رشد و تکامل وجودى خود انسان مى‏گردد. «مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ» 2 ستایش قرآن از کسانى است که انفاق سیره‏ى همیشگى آنان باشد. «یُنْفِقُونَ» فعل مضارع دلالت بر استمرار دارد.
3 انفاق، زمانى ارزشمند است که در راه خدا باشد. در اسلام اقتصاد از اخلاق جدا نیست. «فِی سَبِیلِ اللَّهِ» 4 استفاده از مثال‏هاى طبیعى، هرگز کهنه نمى‏شود و براى همه مردم در هر سن و شرایطى که باشند قابل فهم است. تشبیه مال به بذر و تشبیه آثار انفاق به خوشه‏هاى متعدّد پر دانه. «کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ» 5 تشویق و وعده‏ى پاداش، قوى‏ترین عامل حرکت است. پاداش هفتصد برابر.
 «وَ اللَّهُ یُضاعِفُ» 6 لطف خداوند، محدودیّت ندارد. «وَ اللَّهُ یُضاعِفُ») ( «وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ» 7 اگر انفاق مال، تا هفتصد برابر قابلیّت رشد و نموّ دارد «کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ» پس حساب کسانى که در راه خدا جان خود را انفاق مى‏کنند چه مى‏تواند باشد؟! «وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ»

                             تفسیر نور، ج‏1، ص: 423

دسته ها : چشمه خورشید !
1388/8/7

 


 [سوره البقرة (2): آیه 264]
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏ کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَیْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لا یَقْدِرُونَ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ (264)
اى کسانى که ایمان آورده‏اید! بخشش‏هاى خود را با منّت و آزار باطل نسازید، همانند کسى که مال خود را براى خودنمایى به مردم، انفاق مى‏کند و ایمان به خدا و روز رستاخیز ندارد. پس مثال او همچون مَثل قطعه سنگ صافى است که بر روى آن (قشر نازکى از) خاک باشد (و بذرهایى در آن افشانده شود) پس رگبارى به آن رسد (و همه خاک‏ها و بذرها را بشوید) و آن سنگ را صاف (و خالى از خاک و بذر) رها کند! (ریاکاران نیز) از دستاوردشان، هیچ بهره‏اى نمى‏برند و خداوند گروه کافران را هدایت نمى‏کند.
نکته‏ها:
این آیه نیز تشبیهى را با خود دارد و نمایانگر باطن اشخاصى است که به قصد ریا و تظاهر انفاق مى‏کنند. ظاهر عمل اینان همچون خاک، نرم ولى باطن آن چون سنگ، سفت است که قابلیّت نفوذ ندارد. به خاطر سفتى و سختى دلهاى سنگین‏شان، از انفاق خود بهره‏اى نمى‏برند.
-----------------------------------------------

 [سوره البقرة (2): آیه 265]
وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (265)
و مَثل کسانى که اموال خود را در طلب رضاى خداوند و استوارى روح خود انفاق مى‏کنند، همچون مَثل باغى است که در نقطه‏اى بلند باشد (و از هواى آزاد بحدّ کافى بهره بگیرد) و باران‏هاى درشت به آن برسد و میوه‏ى خود را دو چندان بدهد. و اگر باران درشتى نبارد، باران‏هاى ریز و شبنم (ببارد تا همیشه این باغ شاداب و پر طراوت باشد.) و خداوند به آنچه انجام مى‏دهید بیناست.
پیام‏ها:
1 اگر هدف، تحصیل رضاى خداوند و رشد و کمال روحى باشد، کارها بارور مى‏شود. «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ») ( «فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ» 2 اخلاص، ساده بدست نمى‏آید، باید به سراغ آن رفت. «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» 3 کارهاى خالص، همچون مزرعه‏اى در نقطه‏اى مرتفع است که از خرابى سیل محفوظ است. «بِرَبْوَةٍ أَصابَها» 4 اگر هدف خدا باشد، از جلوه‏ها و جمال‏ها هم محروم نمى‏شویم. مخلصین در جامعه محبوب‏تر از ریاکارانند. «جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ» انفاق خالص، همانند مزرعه‏ى در دامنه کوه و زمین مرتفع است، که همه مردم آن را مى‏بینند و از آن لذّت مى‏برند.
5 مهم‏تر از امکانات، بهره‏گیرى از امکانات است. بارانِ ریز یا درشت مهم نیست، مهم آن است که زمین بتواند آن را جذب کند. «فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ»

                    تفسیر نور، ج‏1، ص: 428
----------------------------------------------


 [سوره البقرة (2): آیه 266]
أَ یَوَدُّ أَحَدُکُمْ أَنْ تَکُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَ أَعْنابٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُ فِیها مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ وَ أَصابَهُ الْکِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّیَّةٌ ضُعَفاءُ فَأَصابَها إِعْصارٌ فِیهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ (266)
آیا کسى از شما دوست دارد که باغى از درختان خرما و انگور داشته که از زیر درختان آن نهرها در جریان و براى او در آن (باغ) از هر گونه میوه‏اى وجود داشته باشد و در حالى که به سن پیرى رسیده و فرزندانى (کوچک و) ضعیف دارد، گردبادى همراه با آتش سوزان به آن باغ بوزد و باغ را یکسره بسوزاند.
این چنین خداوند آیات را براى شما بیان مى‏کند تا شاید اندیشه کنید.
نکته‏ها:
انسان هنگامى که پیر و عیالمند شد، توان تولیدش از بین مى‏رود، ولى نیاز و مصرفش شدید مى‏شود. حال اگر منبع درآمدش نیز نابود شود، به ذلّت کشیده مى‏شود. انسان در قیامت، از یک‏سو توان عمل صالح ندارد و از سوى دیگر نیازش شدید است. در این حال اگر کارهاى صالحش با منّت و ریا محو شده باشد، به چه ذلّتى مى‏رسد.
خرما و انگور، از مفیدترین میوه‏ها مى‏باشند و در قرآن نام آنها به کرّات آمده است.
پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: هر کس «لا اله الا الله» بگوید به واسطه آن کار، درختى  در بهشت براى او کاشته مى‏شود و همچنین است هر کس «الله اکبر» بگوید.
شخصى به پیامبر گفت: پس درختان ما در بهشت بسیار است! حضرت فرمودند:
آرى، به شرط آنکه آتشى بدنبال آن نفرستید و آن را نسوزانید. «1»
پیام‏ها:
1 خودت را به جاى دیگران بگذار تا مسائل را خوب درک کنى. «أَ یَوَدُّ أَحَدُکُمْ» 2 از مثال‏هاى طبیعیى که زمان و مکان و عصر و نسل در آن اثر نمى‏گذارد، استفاده کنیم. «جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَ أَعْنابٍ» 3 منّت و آزار بعد از انفاق، همچون باد سوزانى است بر باغى سرسبز، و آتشى بر بوستانى خرّم. «فَاحْتَرَقَتْ» 4 رشد یافتن، تدریجى است، ولى تخریب و حبط عمل در یک لحظه است.
 «فَأَصابَها إِعْصارٌ فِیهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ» 5 مثال‏هاى قرآن، براى فکر کردن است. «لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ»

                                   تفسیر نور، ج‏1، ص: 429

دسته ها : چشمه خورشید !
1388/8/7

 

 [سوره البقرة (2): آیه 171]
وَ مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِما لا یَسْمَعُ إِلاَّ دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ (171)
و مَثل کافران، چنان است که کسى به حیوانى که جز صدایى (از نزدیک) و یا ندایى (از دور) نمى‏شنود بانگ زند، اینان کران، لالان و کورانند و از اینروست که نمى‏اندیشند.
-------
در این آیه دو تشبیه است: یکى تشبیه دعوت کننده‏ى حقّ، به چوپان. و دیگر تشبیه کافران، به حیواناتى که از کلام چوپان چیزى جز فریاد نمى‏فهمند. یعنى اى پیامبر! مثال تو در دعوت این قومِ بى‏ایمان به سوى حقّ و شکستن سدهاى تقلید کورکورانه، همچون کسى است که گوسفندان و حیوانات را براى نجات از خطر صدا مى‏زند و آنها این پیام را درک نمى‏کنند. زیرا چشم و گوش دل آنها بسته شده و در واقع کر و لال و نابینا هستند.
پیام‏ها:
1 ارزش چشم و گوش و زبان، به آن است که مقدّمه‏ى تعقّل باشد، و گرنه حیوانات نیز چشم و گوش دارند. «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ» 2 راه شناخت، پرسیدن، گوش کردن و دیدن همراه با تفکّر است. «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ» 3 اشخاص بى‏تفاوت در برابر دعوت حقّ، پنج صفت تحقیرآمیز دارند:
مثل حیوانند، کورند، کرند، لالند و بى‏عقلند. «مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا») ( «فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ»
                                              تفسیر نور، ج‏1، ص: 261

دسته ها : چشمه خورشید !
1388/8/7


مثال، براى تفهیم مطلب به مردم، نقش مؤثّرى دارد. مسائل معقول را محسوس و بدینوسیله راه را نزدیک و عمومى مى‏کند، درجه اطمینان را بالا مى‏برد و لجوجان را خاموش مى‏سازد. در قرآن مثال‏هاى فراوانى آمده است از جمله:
مثال حقّ، به آب و باطل به کفِ روى آب. «1» مثال حقّ به شجره‏ى طیّبه و باطل به شجره‏ى خبیثه. «2» تشبیه اعمال کفّار به خاکسترى در برابر تندباد. «3» و یا تشبیه کارهاى آنان، به سراب. «4» تشبیه بت‏ها و طاغوت‏ها به خانه عنکبوت. «5» تمثیل دانشمند بى‏عمل به الاغى که کتاب حمل مى‏کند. «6» و تمثیل غیبت، به خوردن گوشت برادرى که مرده است. «7»
این آیه نیز در مقام تشبیهِ مجموعه‏اى از روحیّات و حالاتِ منافقان است. آنان، نار مى‏افروزند، ولى خداوند نورش را مى‏برد و دود و خاکستر و تاریکى براى آنان باقى مى‏گذارد.

از مثال‏هاى طبیعیى که زمان و مکان و عصر و نسل در آن اثر نمى‏گذارد، استفاده کنیم

 

دسته ها : چشمه خورشید !
1388/8/7

 

 [سوره البقرة (2): آیه 17-18]
مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ (17)
مَثل آنان (منافقان)، مَثل آن کسى است که آتشى افروخته، پس چون آتش اطراف خود را روشن ساخت، خداوند روشنایى و نورشان را ببرد و آنان را در تاریکى‏هایى که (هیچ) نمى‏بینند، رهایشان کند.

صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ (18)
آنان (از شنیدن حقّ) کر و (از گفتن حقّ) گنگ و (از دیدن حقّ) کورند، پس ایشان (بسوى حقّ) باز نمى‏گردند.


 [سوره البقرة (2): آیه20-19]
أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِیهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ (19)
یا چون (گرفتاران در) بارانى تند از آسمانند که در آن، تاریکى‏ها و رعد و برقى است که از ترس صاعقه‏ها و بیم مرگ، انگشتان خود را در گوشهایشان قرار مى‏دهند. و (لى) خداوند بر کافران احاطه دارد.

نکته‏ها:
خداوند، منافق را به اشخاصِ در باران مانده‏اى تشبیه کرده که مشکلات بارانِ تند، شب تاریک، غرّش گوش خراش رعد، نور خیره کننده‏ى برق، و هراس و خوف مرگ، او را فرا گرفته است، امّا او نه براى حفظ خود از باران پناهگاهى دارد و نه براى تاریکى، نورى و نه گوشى آسوده از رعد و نه روحى آرام از مرگ.


یَکادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ (20)
نزدیک است که برق، نور چشمانشان را برباید. هر گاه که (برق آسمان در آن صحراى تاریک و بارانى) براى آنان بدرخشد، در آن حرکت کنند، ولى همین که تاریکى، ایشان را فرا گرفت بایستند. و اگر خداوند بخواهد، شنوایى و بینایى آنان را (از بین) مى‏برد، همانا خداوند بر هر چیزى تواناست.
نکته‏ها:
منافقان، تاب و توان دیدن دلائل نورانى و فروغ آیات الهى را ندارند. همانند مسافر شبگرد در بیابان که در اثر برقِ آسمان، چشمانش خیره مى‏شود و جز چند قدم بر نمى‏دارد. منافقان در جامعه اسلامى هر چند گاهى چند قدمى پیش مى‏روند، ولى در اثر حوادث یا اتّفاقاتى از حرکت باز مى‏ایستند. آنان چراغ فطرت درونى خویش را خاموش کرده و منتظر رسیدن نورى از قدرت‏هاى بیرونى مانده‏اند.

سیماى منافق در قرآن‏
منافق در عقیده و عمل، برخورد و گفتگو، عکس العمل‏هایى را از خود نشان مى‏دهد که در این سوره و سوره‏هاى منافقون، احزاب، توبه، نساء و محمّد آمده است. آنچه در اینجا به مناسبت مى‏توان گفت، این است که منافقین در باطن ایمان ندارند، ولى خود را مصلح و عاقل مى‏پندارند. با همفکران خود خلوت مى‏کنند، نمازشان با کسالت و انفاقشان با کراهت است. نسبت به مؤمنان عیب‏جو و نسبت به پیامبر صلى اللَّه علیه و آله موذى‏اند. از جبهه فرارى و نسبت به خدا غافل‏اند. افرادى یاوه‏سرا، ریاکار، شایعه ساز و علاقمند به دوستى با کفارند. ملاک علاقه‏شان کامیابى و ملاک غضبشان، محرومیّت است. نسبت به تعهّداتى که با خدا دارند بى‏وفایند، نسبت به خیراتى که به مؤمنین مى‏رسد نگران، ولى نسبت به مشکلاتى که براى مسلمین پیش مى‏آید شادند. امر به منکر و نهى از معروف مى‏کنند. قرآن در برابر این همه انحراف‏هاى فکرى و عملى مى‏فرماید: «إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ» «2»

                                       تفسیر نور، ج‏1، ص: 65

دسته ها : چشمه خورشید !
1388/8/7
X