مثال، براى تفهیم مطلب به مردم، نقش مؤثّرى دارد. مسائل معقول را محسوس و بدینوسیله راه را نزدیک و عمومى مىکند، درجه اطمینان را بالا مىبرد و لجوجان را خاموش مىسازد. در قرآن مثالهاى فراوانى آمده است از جمله:
مثال حقّ، به آب و باطل به کفِ روى آب. «1» مثال حقّ به شجرهى طیّبه و باطل به شجرهى خبیثه. «2» تشبیه اعمال کفّار به خاکسترى در برابر تندباد. «3» و یا تشبیه کارهاى آنان، به سراب. «4» تشبیه بتها و طاغوتها به خانه عنکبوت. «5» تمثیل دانشمند بىعمل به الاغى که کتاب حمل مىکند. «6» و تمثیل غیبت، به خوردن گوشت برادرى که مرده است. «7»
این آیه نیز در مقام تشبیهِ مجموعهاى از روحیّات و حالاتِ منافقان است. آنان، نار مىافروزند، ولى خداوند نورش را مىبرد و دود و خاکستر و تاریکى براى آنان باقى مىگذارد.
از مثالهاى طبیعیى که زمان و مکان و عصر و نسل در آن اثر نمىگذارد، استفاده کنیم