معرفی وبلاگ
بنام خدا (مثال خوب =درک جذاب) گاهی یک تصویر خوب گو یاتر از چند صفحه توضیح و یک تمثیل خوب بیش از چکیده یک کتاب ، ارزش دارد! mesal@mihanmail.ir
صفحه ها
دسته
تبيان
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 336450
تعداد نوشته ها : 307
تعداد نظرات : 26
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

 1. خاطرات و لطایف 

1. وقایع وکرامات ،‌پندارها واندرزها1. شخصی به من گفت: این بیست هزار تومان را به طلبه‏ای بده که خودش بچه‏ها را جمع کرده باشد. من هر چه گشتم پیدا نکردم و پس از 2 سال پول را به صاحبش رد کردم.2. مرحوم آیة الله شاهرودی در نجف فرمود:شکر من این است که نمی‏توانم شکر کنم.3. حاج آقا مصطفی بهشتی (پدر شهید حاج آقا حسن بهشتی اصفهانی) گفت در عمرم برای غیر خدا سخنرانی نکرده‏ام.4. در کوچه آقا نجفی به دیدار شهید بهشتی که از آلمان برگشته بود رفتم و گفتم شما برای جوانان آلمان چه می‏گوئید تا من هم برای جوانان کاشان بگویم، همه خندیدند! اما شهید بهشتی نخندید و گفت: راست می‏گوید، نیازهای فطری همه انسانها یکی است. بعد فرمودند: برای پیشرفت اسلام دو کار باید کرد:الف: جدا کردن خرافات از اسلام.ب: جدا کردن کار مسلمین از اسلام.5. یکی از دوستان برای حج سال 64 ،12 مرتبه استخاره کرد، آیهسُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الاقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ[اسراء/1.‏]آمد اتفاقا مشرف شد و پای کعبه در حال طواف شوط هفتم فوت کرد. به نقل از یکی از علمای شیراز درباره پدر شهید ذوالانوار.6. پدر دو شهید در همدان می‏گفت: منزل ملا علی همدانی بودیم، افراد فقیری که مراجعه می‏کردند از زیر تشک به آنها پول می‏داد، یک بار از اطاق بیرون رفت ما چند نفر بودیم، تشک را بالا زدیم، پول نبود، آقا آمد نشست و فقراء آمدند، آقا پول بر می‏داشت و به فقراء می‏داد، پرسیدم، ایشان گفتند در این عالم اسراری است.7. شب اول ماه رمضان سال 65 هجری شمسی جوانی را دیدم در جلسه دعای ابو حمزه ثمالی در احیاء مسجد سید اصفهان، می‏گفت آرزو دارم که مادرم راضی شود که من به جبهه بروم.8. مسئله یکی از علماء که همسرش در حال زایمان بود و در عین حال بی پول بود و نوشتن آیهوَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا[مریم/25]. و فرستادن آن به خانه آیة الله بروجردی.9. شخصی بنام یحیی کتاب سرقتی خود را در حرم حضرت علی(ع)دید استخاره کرد این آیه آمد:یا یَحْیی خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا[مریم/12.]10. آقای دری نجف آبادی رئیس بودجه دوران طلبگی در اتاق 6 متری روی چادر شب زندگی می‏کرد.11. بسیار در حرم امام رضاعلیه السلامدعا کردم، بعد گفتم: با وجود عیب های زیادی که در من هست و از طرفی این همه دعا و خواسته که دارم مثل من مانند ریختن زعفران در کیسه زباله است. ولی از زمانی که از حرم بیرون می‏آمدم سیدی مقداری زعفران به من داد، با خود گفتم: امام رضا(علیه السلام)می‏خواهد به من بگوید کسی که به ما متوسل شد اگر چه معیوب باشد و کیسه زباله، ولی ما در آن زعفران می‏ریزم.12. مرحوم شهید آیة الله مطهری(ره) از من پرسید: تفسیر نمونه را از کجا نوشتی؟ گفتم از اول جزء دوم که می فرماید:سیقول السفها، خندید و گفت مناسبت حکم و موضوع.13. آقای علی غفوری گفت: در کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفتم یا رسول الله آیا از این امت راضی هستی؟ در این رابطه قرآن را باز کردم، این آیه آمدوَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً[فرقان/30.]14. درباره حاج کافی( ره): خاطرات و لطایف ، صفحه 215. زن بهائی مسلمان شد. خدمت آیة الله میلانی رسید. ایشان از او پرسید که چه چیز باعث شد مسلمان شوی؟ جواب داد لطف خدا. ایشان تکانی خورد و گریست.16. روی قبر شهیدی نوشته بودند:وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ[صافات/107]. از برادرش علت آن را سئوال کردند، گفت: موقعی که برادرم خواست به جبهه برود از قرآن استخاره گرفت این آیه آمد.به نقل از آقای مهندس سید حسین ذوالانوار،شخصی بنام آقای رفعی در حرم حضرت رضا(ع)به فکر فرو رفت که من در پیشگاه حضرت چه مقامی دارم، با خود گفت: اولین کلمه‏ای که یک نفر به من بگوید، نشان دهنده مقام من باشد. همین طور که ایستاده بودم زنی از کنارم عبور کرد به خیال این که همسر خود من است، گفتم بایست با هم برویم خانه، زن برگشت و به من گفت: خیلی خری. باز شک کردم که همین کلمه ن‏شان دهنده مقام من است، زن برگشت، گفت: شک نکن، خیلی خری!18. کتاب بحار را خریده بودم، مادرم گفت: این همه کتاب را می‏خواهی چکار کنی؟ تارک الصلاة مهر و تسبیح جمع می‏کند؟!19. در حال طواف بودم از روی حجر اسماعیل قرآنی برداشتم که بخوانم قرآن را باز کردم آیات کعبه و بنای او آمد پس از طواف و نماز قرآن را باز کردم آیات کعبه و ابراهیم آمد تا این که...وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ[بقره/126.]در این هنگام آقای ناظم زاده( سید) مقداری موز و سیب به من داد که بخورم.20. یکسال در منی گم شدم شخصی به نام آقای فاطمیان مشهدی به من رسید، گفت چه می‏خواهی؟ به شوخی گفتم: یک دوش آب سرد و یک انار یزد. دست مرا گرفت و برد زیر دوش آب سرد ستاد آبرسانی و یک انار هم داد و گفت این هم انار یزد است.نکته جالب این که در آن سال دوش آب اصلا در منی نبود جز آن یکی.21. هنگام ورود آیةالله بروجردی( ره) به قم یکی از وعاظ این آیه را خواند:یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ[نمل/18.]22. شخص پیر مردی گفت: من دیگر طاقت پا شدن از زمین را ندارم. ظریفی گفت:وَ أَمّا ما یَنْفَعُ النّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الارْضِ[رعد/17.]23. شخصی مقداری پول حرام به یک نفر داد که برای پدرش نماز قضا انجام دهد. پس از مدتی برای طلب عفو به نزدش رفت برای عذر خواهی و اینکه آن پول حرام بود. او هم در جواب گفت پس بگو هر وقت من وضو ‏گرفتم و آماده نماز ‏شدم، قبل از شروع، آن وضو باطل می‏شد و من دیگر حال نداشتم وضو بگیرم!!!24. آقای فلسفی مشهدی را گفتند: به منبر رود گفت: مطالعه نکردم، اصرار کردند، ایشان هم به منبر رفته فرمود: من مطالعه نکرده‏ام بی مطالعه منبر نرویدو السلام علیکم...25. کسی خواست برود مکه به آقائی گفت تا در گوشش دعا بخواند. او هم به گوشش گفت در آنجا به خدا بگو ترا به حضرت عباس(علیه السلام)بهشت را دیگر اینجوری نکنی. مکه را که طویله‏اش کرده‏ای.26. مرحوم شهید سعیدی بالای منبر، بود آقای خزعلی وارد شد ایشان از منبر پائین آمده و به مردم گفت: ایشان از من با سوادتر هستند، از ایشان استفاده کنید.27. مرحوم شهید سعیدی (ره) را دیدند بدون عبا از مسجد برگشت و به خانه آمد سؤال کردند، فرمود: شخصی از سرما می‏لرزید چیز دیگری نداشتم عبایم را به او دادم.28. آقای سید مهدی طباطبائی:یکبار در مکه سیل آمد. شخصی گفت: رفتم ببینم کعبه در چه حال است، دیدم شخصی در طوفان طواف می‏کند.29. شخصی گفت: خسته شده‏ام و می‏خواهم از اینجا بروم. کسی به او گفت: با نفس اگر می‏روی همه جا تنگ است، اگر نفس را کنار بگذاری همه جا گسترده است.30. یک شب داستان فرار بهلول از قضاوت ‏هارون، را خواندم. سحر به قصد او به زیارت امام رضا علیه السلام رفتم و زیارت امین الله را خواندم.31. شخصی در مدرسه میرزا جعفر پنج تومان داد و گفت بگیر و برای پدرم یک سوره قرآن بخوان. من 10 تومان داده و گفتم تو بگیر و برای مادرم یک سوره قرآن بخوان.!!!32. برای نویسنده کتابی که می‏خوانم یک سوره از قرآن و بعضا برای پدرش یک سوره می خوانم.33. مرحوم سید عبد الهادی شیرازی در نجف در جمع عده‏ای مشغول مزاح بوده که عده‏ای از علماء اصفهان برای تعیین مرجعیت به نزدش می‏آیند و ایشان با همان حالت معمولی به مزاح خود ادامه می‏دهند.34. سر درس آقای حسن زاده می‏رفتم، ایشان بعد از درس خود درب‏ها را می‏بست و به کسی دستور نمی‏داد.35. به آقای گلپایگانی گفتم: برخی دارند درباری می‏شوند. ایشان گفتند: درباری نشوند، گفتیم: چکار کنند؟ گفت: لنگ دادن سر حمام که تخصص نمی‏خواهد. خاطرات و لطایف ، صفحه 336. آقای صانعی از جوانی حضرت امام (ره) خاطره‏ای داشت که می‏گفت:ما با ایشان به تهران می‏رفتیم من در راه به مناسبتی گفتم: خوب است که عراق تذکرة نمی‏دهد و الا حوزه علمیه ضعیف می‏شود. ایشان تا تهران صحبت فرمودند در این باب که این نوع تفکر شرک آلوده است.37. شهید آیة الله مدنی می فرمود:وقتی من می‏خواهم مطلبی بگویم دست کم یک هفته عمل می‏کنم.38. مرحوم شیخ عباس قمی فرموده دعاهای مفاتیح را حداقل یکی دو بار خودم خوانده‏ام.39. وقتی برای کلنگ زدن زمین دفتر نهضت سواد آموزی در تبریز رفتیم آیة الله ملکوتی این آیه را خواند:و اذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسماعیل...40.حضرت ابوالفضل دست خود را برای خدا داد. خداوند زیلوهای خود را برای حضرت ابوالفضل نمی‏دهد؟!.41. امان از مردم! نوح را به پیامبری قبول نکردند، گاو را به خدائی قبول کردند.در مشهد وارد صف اشخاصی شدم که برای رفتن به استخر منتظر بودند. داخل استخر جوانی بطرفم آمد و خصوصی درباره باکره نبودن همسرش پرسش کرد. جواب دادم:الف: ممکن است خدائی باشد.ب: ممکن است در اثر پرش از بین برود.43. رانندگان پشت سر آقائی نماز نمی‏خواندند. سبب پرسید، گفتند: این آقا هم تند می‏رود و هم مسافر سوار نمی‏کند.44. پرسید، چگونه از پای حضرت علی علیه السلام در نماز تیر می‏کشند؟ گفتم: همانگونه که زنان مصرقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ[یوسف/31.]45. پرسید چرا با چند سال گناه عذاب خالد؟ گفتم: با یک لحظه در آمدن چشم با چاقو تا ابد کوری است.46. چرا نماز با اینکهلا تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِدر برخی اثری نداردگفتم: تخمه پوک سبز نمی‏شود.47. سلیمان برای بلقیس، هدهد (پرنده تاجدار) می‏فرستد نامه را به کلاغ و غاز نداد، جعفرطیار برای نجاشی آیات مریم و مسیح خواند، اگر تَبَّتْ یَدا می‏خواند می‏گفتند: حتی به عموی خود رحم نمی‏کند.48. بی سلیقه: در سوگ پیر مرد روضه علی اصغر می‏خواند.49.أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ[بقره/157.]برای آنهایی که در جوع و فقر صبر می‏کنند:صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ[توبه/103.]برای کسی که دارد و صبر می‏کند.اولی را خدا می‏گیرد و صلوات می‏فرستد و دومی را پیامبرصلی الله علیه و آله و سلممی‏گیرد و صلوات می‏فرستد. خاطرات و لطایف ، صفحه 450.سقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً[دهر/21]. برای گروهی ویُسْقَوْنَ فِیها کَأْساً[دهر/17]. برای گروهی دیگر.51. در صحیح بخاری گفته: قال النبیصلی الله علیه و سلم: (بدون ذکر وآله) وقتی می‏خواهید صلوات بفرستید بگوئید(صلی الله علیه و آله و سلم).52. از میان جمعیت جوانی برخاست و گفت این مطالبی که تو می‏گوئی یک عمر این آقایان نگفته‏اند رو به تابلو کردم و از حق کمک طلبیدم. به ذهنم رسید که من مثل لوستر می‏باشم که به آهنها بندم.53. برخورد اشترتن بجای پذیرائی در زمانی که منزل آقائی رفتم54. شب اول قبر یا شب اول زفاف:داستان عروسی است که شب زفاف در حجله از او اصول دین پرسیده شد.55. ماجرای نماز شب خواندن یکی از اولیاء و الهام به او که قورباغه هر شب غور غور می‏کند.56. پدرم هنگامی که به قم می‏آمدم تا طلبه شوم به من سفارش کرد:استر ذهبک و ذهابک و مذهبک.همیشه به یک مسجد نرو، در کسی فانی نشو،57. جریان ارمنی و محسن کاظمی و نقل برای پدر وی در اتوبوس.58. من و آقای پرورش در دار التبلیغ قم به عنوان سخنران سمیناری که برای تشویق خانواده‏های شاگردان ممتاز قرآن در سطح کشور تشکیل شده بود، دعوت شده بودیم. آقای پرورش از اصفهان آمده بود. به هم رسیدیم. پرسیدم شما روی چه موضوعی کار کرده‏اید و می‏خواهید مطرح کنید گفت: یا بنی قرآن را جمع کرده‏ام. من گفتم: اتفاقا من هم همین کار را کرده‏ام.59. جریان پرستار بی حجاب و تغذیه علامه امینی (ره).60. جریان پولی که شخصی به علامه طباطبائی می‏دهد و بعداً معلوم می‏شود حدود ششصد سال از مرگ او می‏گذرد.61. برخورد با محمد منتظری که به کلاس من می‏آمد و من جلسه را به او سپردم. بعد گفت خودت بیا اداره کن من یکی می‏فرستم تا روش شما را یاد بگیرد. پس از انقلاب گفت جلسه تو برای ما خیلی برکت داشت. تو جمع می‏کردی و ما از نیروها عضو می‏گرفتیم.1. استاد حسن زاده آملی در کتاب هزار و یک نکته شماره 306 می‏فرماید: شخصی اهل بینش از این فقیر الی الله پرسید که جهت چیست؟ که خداوند در سوره مبارکه یس یک جا را به دو اسم متخالف نام می برد که فرمودوَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلا أَصْحابَ الْقَرْیَةِ[یس/13.]و پس از چند آیه فرمود:وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ[قصص/20.]بعد از مقداری تامل این معنی در ذهنم خطور کرد که مدینه گفتن به احترام این مومن است که اگر جمعیتی ایمان بالله نداشته باشند اعرابی‏اند و اجتماع آنان قریه و ده کوره‏ای است و شهر آنجا است که مدینه فاضله باشند تا آنجا شود و آبادی، بوجود مرد خداست در آیاتی که در آن قریه ذکر شده تامل شود مثلوَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَمْلَیْتُ لَها وَ هِیَ ظالِمَةٌ[حج/48.]وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْقَرْیَةِ الَّتِی کانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ[انبیاء/74.]وَ کَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْیَةٍ کانَتْ ظالِمَةً[انبیاء/11.]و نحوها و همچنین آیاتی که در آنها ذکر مدینه شده است.و الله تعالی هو العلیم.2. بعضی چیزها داریم که تاثیرات متقابل دارند مثل علم و خشیت: در قرآن مجید می‏فرماید:إِنَّما یَخْشَی اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ[فاطر/28.]قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ(ع):مَنْ خَشِیَ اللَّهَ کَمَلَ عِلْمُهُ[غررالحکم، ص190.]     000000000

====================

مثال ها یی از  حاج آقا قرائتی

از سی دی "تبلیغ" (یاد داشت های 40 ساله ایشان )

جنگ تحمیلی ایران نمودار یک جهاد اسلامی
امروز پس از گذشت سیزده سال از پایان جنگ تحمیلی باید نگاه تازه به سر برهه مهم از این نبرد طولانی قرن بیستم انداخت. "آغاز جنگ"، "تداوم جنگ پس از فتح خرّمشهر" و "پایان جنگ".
به دلیل قرار داشتن در سالگرد قبول آتش‏بس از سوی جمهوری اسلامی ایران نگاهی اجمالی خواهیم داشت به مقطع پایانی این رویداد تاریخی. همه این مکتوب را تقدیم می‏کنم به شهدای "عملیات الغدیر"، آنان که یک بار دیگر پس از روزهای آغازین انقلاب اسلامی و جنگ، ثابت کردند، "خون بر شمشیر پیروز است" تنها یک شعار نیست.
اوّلین مداخله جدّی قدرت‏های جهانی
شورای امنیت سازمان ملل متّحد، در طول جنگ هشت ساله ایران و عراق، صرف‏نظر از قطعنامه 598، شش بار اقدام به تصویب قطعنامه در رابطه با این بحران مهم خاورمیانه نمود که عناوین این مصوبه‏ها عبارتند از: 479، 514، 522، 540، 582 و 588. هیچ‏کدام از این قطعنامه‏ها به دلیل جانبدارانه و ناعادلانه بودن آشکار آنها به تأیید جمهوری اسلامی ایران نرسید. رد قطعنامه‏های شورای امنیت توسط جمهوری اسلامی ایران به دلیل یک طرف بودن اکثر مفاد آنها، ناتوانی شورای امنیت سازمان ملل را درحل مشکل این منازعه بیش از پیش به نمایش گذاشت. این مسأله موجب شد تا شورای امنیت در مواجهه با آخرین موضع ایران مبنی بر رد قاطع قطعنامه 588 به این نتیجه برسد که تا زمان ملحوظ نمودن برخی نظرات ایران، از صدور هر گونه قطعنامه دیگری خودداری ورزد. این نتیجه در کنار دو مسأله اساسی دیگر باعث شد تا شورای امنیت اقدام به تصویب قطعنامه‏ای نماید که در آن تا حدودی نظرات ایران، به ویژه در زمینه تعیین متجاوز، منعکس شده باشد. این دو مسأله به ترتیب عبارت بودند از:
1) پیروزی‏های بزرگ و استراتژیک ایران درجبهه‏های جنگ به ویژه در دو عملیات والفجر 8 و کربلای 5.
2) به توافق رسیدن آمریکا و شوروی در مورد حل چند منازعه منطقه‏ای از جمله جنگ ایران و عراق.
عملیات والفجر 8 که فتح بندر استراتژیک "فاو" را به دنبال داشت به حامیان غربی و منطقه‏ای عراق فهماند، ارتش عراق حتی به صورت بازدارنده هم قابل اعتماد نیست. علی الخصوص که این عملیات برخلاف غالب موارد قبلی، هم برای عراق و هم برای غرب غیرقابل پیش‏بینی و غافلگیرکننده بود. نطفه تصمیم نهایی قدرت‏های جهانی برای پایان دادن به این جنگ و جلوگیری از پیروزی نهایی ایران، همزمان با عملیات والفجر 8 بسته شد. و در نهایت (عملیات کربلای 5) هشداری جدی بود، که توانایی ایران برای پیروزی نظامی توسط جمهوری اسلامی عواقب بسیار وخیمی را برای منافع غرب، علی الخصوص آمریکا در منطقه خاورمیانه داشت.
با به قدرت رسیدن میخائیل گروباچف در شوروی که شخصی روشنفکر مآب و دارای تمایلات آشکار به غرب بود، آمریکا موقعیت را برای توافق با این رقیب سرسخت در مورد پایان جنگ به ضرر ایران یا حداقل بدون پیروزی برای طرفین آن مناسب دید و به این ترتیب از اسفندماه سال 1365 همزمان با موفقیت‏های ایران در عملیات کربلای 5 گروه کاری ویژه‏ای مرکب از اعضای دائم شورای امنیت (آمریکا، شوروی، چین، فرانسه و انگلیس) به منظور بحث و تبادل نظر پیرامون بررسی راه‏های پایان جنگ ایران و عراق تشکیل شد. نتیجه کار این گروه که جلسات کار خود را به صورت محرمانه برگزار می‏کردند تحت عنوان قطعنامه 598 منتشر شد و در تاریخ 29/4/1366 (20 ژوئیه 1987) به اتفاق آرا به تصویب شورای امنیت رسید. این قطعنامه عملا اولین مداخله جدی و قابل تأمل شورای امنیت در باب جنگ ایران و عراق بود.
ایران رو در روی آمریکا
قطعنامه 598 تنها یک روز پیش از اولین اقدام آمریکا در حفاظت از نفت‏کش‏های کویتی در 30 تیر 1366 تصویب شد. این عمل آمریکا که به "اسکورت نفت‏کش‏ها" معروف شد هیچ معنایی جز افزایش فشار به ایران به منظور پذیرفتن قطعنامه 598 نداشت. آمریکا به بهانه حفاظت از نفت‏کش‏های کویتی، مجهّزترین ناوگان نظامی خود را عازم خلیج فارس کرد تا هم نمایش قدرتی مؤثر درمنطقه را داشته و هم برای اقدامات احتمالی به نفع عراق در منطقه گوش به زنگ باشد. اولین عملیات اسکورت برای نفت‏کش‏های کویتی "گس پرنس" و "بریجتون" انجام شد. اما برخورد نفت‏کش غول‏پیکر "بریجتون" با مین که خسارات سنگینی را به بار آورد حیثیت آمریکا را به شدت لکه‏دار کرد. ایران بدون پذیرش مسئولیت این واقعه از آن ابراز خرسندی کرد و آمریکا را به خاطر توخالی بودن وعده‏هایش به سخره گرفت. حدود یک هفته بعد، در تاریخ 9 مرداد 1366، زائران ایرانی خانه خدا که در حال برگزاری تظاهرات سالانه برائت از مشرکین بودند در شهر مکه توسط عوامل امنیتی رژیم سعودی مورد حمله قرار گرفتند که طی آن چهارصد حاجی به شهادت رسیدند. این اتفاق که با حمایت آشکار و صریح اکثر کشورهای منطقه (به جز لیبی و سوریه) مواجه شد و سکوت کامل مجامع بین‏المللی و حتی پشتیبانی رسمی آمریکا را در پی داشت اولا باب منازعه مستقیم و بی‏باکانه کشورهای حاشیه خلیج فارس را با ایران باز کرد و ثانیا نشان داد که آمریکا در مواجهه با تهدید منافع خود در منطقه خلیج فارس، بدون ملاحظه پایگاهای عقیدتی انقلاب اسلامی را در هر کجای جهان هدف خواهد گرفت. ضمن این که غوغای خبری ناشی از این فاجعه بی‏سابقه، اخبار مربوط به شکست طرح اسکورت نفت‏کش‏ها را تحت تأثیر قرار داد و این بیش از سایر مسایل به نفع آمریکا تمام شد. پس از وقوع فاجعه خونبار مکّه، منطقه خلیج فارس شاهد یک دور حملات نظامی علیه منافع ایران بود. این حملات که در مراحل مختلفی شکل گرفت، در مقاطع حسّاسی به وقوع پیوست. در ابتدا، عراق حملات هوایی خود علیه ایران را با حمله به تأسیسات نفتی و کشتی‏های تجاری و نفت‏کش‏ها آغاز کرد. همچنین نیروی هوایی عراق شش شهر ایران را مورد حمله سنگین قرار داد، ایران با توجه به موقعیت جدید و احتمال افزایش فشارهای عراق با حمایت آمریکا و کشورهای منطقه، پیش از این اعلام کرده بود که بمباران‏های عراق را از طریق حمله علیه حامیان این کشور تلافی خواهد کرد. به این دلیل، متعاقب از سرگیری تهاجمات هوایی عراق، مقابله به مثل ایران محتمل به نظر می‏رسید. در چنین وضعیتی، برای اولین بار یک کشتی آمریکایی با پرچم پاناما در آب‏های دریای عمان با مین برخورد کرد.خبرگزاری‏ها به هنگام مخابره خبر به این مسأله اشاره کردند که برخورد این نفت‏کش با مین به فاصله سه روز پیش از مانور دریایی ایران (موسوم به مانور شهادت در خلیج فارس) در آب‏های منقطه و تمرین عملیات مین‏گذاری توسط قایق‏های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی صورت گرفته است. در همین چارچوب، پس از اصابت کشتی پانامایی با مین و کشف مین‏های جدید در دریای عمان، سخنگوی پنتاگون برای نخستین بار علنا و رسما ایران را مقصّر قلمداد کرد. واکنش رسمی آمریکایی‏ها نشان‏دهنده تلاش جدید آنها برای گسترش حضورش در منطقه، با وارد ساختن فشار بر کشورهای اروپایی جهت ارسال ناوهای مین‏روب به خلیج فارس و همچنین فراهم‏سازی مقدّمات اقدام نظامی علیه ایران بود.
با این حال آمریکایی‏ها برای رها شدن از اتّهام مداخله در جنگ به سود عراق و با نگرانی نسبت به ازسرگیری حملات هوایی عراق علیه تأسیسات اقتصادی و نفتی ایران و مقابله به مثل این کشور، از طریق کویت و عربستان از عراق درخواست کردند تا زمان صدور قطعنامه‏ای از طرف شورای امنیت در مورد مجازات ایران، حملات خود را متوقف کند. عراق علی‏رغم بی‏میلی نسبت به این امر تحت فشارهای پیگیر آمریکا و کشورهای منطقه چند هفته‏ای از تهاجمات هوایی خود دست کشید. در آن مقطع زمانی معادله حاکم بر جنگ بدین شکل بود که عراق لازمه پایان دادن به آن را گسترش حملات به منابع نفتی و نفت‏کش‏ها و کشتی‏های تجاری ایران می‏دانست و چنین ارزیابی می‏کرد که طی این حملات، علاوه بر تخریب مؤثر اقتصاد ایران و در نتیجه تضعیف پشتوانه مالی جبهه‏ای این کشور، بر اثر اقدامات تلافی‏جویانه ایران، آمریکا هم به حمایت ازکشورهای منطقه با ایران درگیر می‏شود و این امر نهایتا به سود عراق خواهد بود. بر همین اساس، توقف حملات هوایی عراق، 45 روز بیشتر طول نکشید و زمانی که عراق باعملیات‏های پارتیزانی موفق ایران و بی‏نتیجه بودن تلاش‏های آمریکا مواجه شد حملات خود را با بمباران نفت‏کش الوند که مشغول بارگیری نفت خام در جزیره سیری بود، از سرگرفت. آمریکایی‏ها که از متقاعد ساختن ایران ناامید شده بودند و توانایی جلوگیری از تجاوز هوایی عراق را هم نداشتند، به ناچار بخشی از فشار خود علیه ایران را با نشان دادن چراغ سبز به عراق اعمال کردند و امیدوار بودند ایران با رها ساختن خواسته‏های خود، طرح و ابتکار عمل سازمان ملل برای پایان بخشیدن به جنگ را بپذیرد. در همین موقعیت بود که عراق حملات خود را از سرگرفت. 48 ساعت پس از شروع دور جدید تهاجم عراق، یک کشتی باربری با پرچم کویت توسط یک قایق تندرو مورد حمله قرار گرفت. متقابلا عراق درادامه حملات خود دو نفت‏کش و یک یدک‏کش متعلق به ایران را مورد حمله قرار داد. سرانجام در تاریخ 13/6/1366 اصابت یک فروند موشک به جنوب کویت منجر به استمداد کویت از سازمان ملل شد. حمله موشکی به ساحل کویت در پاسخ به تهاجمات هوایی عراق، بحران منطقه خلیج فارس را وارد مرحله جدیدی کرد. این حادثه نشان داد که حضور نظامی آمریکا نه تنها کمکی به حل بحران نکرده، بلکه منجر به گسترش آن نیز شده است. ضمن این که صحّت تحلیل‏های موجود، یعنی تأثیر بازدارندگی حضور نیروهای آمریکا درمنطقه را در برابر ایران مخدوش کرد.آمریکا در این وضعیت جدید به دنبال کسب ابتکار عمل در جنگ بود و چاره‏ای جز زدن ضربه مستقیم به ایران برای بازیابی آبروی ازدست‏رفته‏اش نمی‏دید. در تاریخ 30 شهریور 1366 دو فروند هلی‏کوپتر آمریکایی، کشتی "ایران‏اجر" متعلّق به نیروی دریایی ارتش را به اتّهام مین‏گذاری، بدون هیچ‏گونه هشدار قبلی مورد حمله قرار دادند که در این حادثه چهار ملوان این کشتی شهید، چهار تن مجروح و همچنین ده ملوان به اسارت آمریکایی‏ها درآمدند. آمریکا با افتخار و سر و صدای فراوان اخبار این عملیات را به سراسر جهان مخابره کرد.
جهاد، صفحه 4
عملیات آمریکا علیه کشتی ایران یک شب قبل ازسخنرانی رییس جمهور وقت ایران در مجمع عمومی سازمان ملل انجام گرفت و این خود دلیلی منطقی است مبنی بر این که چنین عملیاتی با طراحی قبلی انجام گرفته است و خود آمریکایی‏ها نیز بعدها به این امر اعتراف کردند. "واینبرگر" وزیر دفاع آمریکا، با حضور در خلیج فارس در هنگام غرق کشتی ایران اجر با صراحت ابراز داشت: "وقتش رسیده، ریشه ملت ایران باید خشکیده شود."
در پاسخ به این اتّهام آمریکا، بسیجیان نیروی دریایی سپاه در 13 مهر 1366، درصدد انجام عملیات "خفجی" روی چاه‏های نفتی عربستان در خلیج فارس برآمدند که بنا بر دلایلی میسر نشد. روز بعد یک تانکر عربستان سعودی به نام "رد الکبری" که حامل مواد شیمیایی بود در نزدیکی سواحل امارات متحده عربی مورد حمله قرار گرفت و خسارات عمده‏ای دید. پس از آن در 17 مهرماه، هلی‏کوپترهای آمریکایی به قایق‏های تندرو ایرانی که در آب‏های کشور مشغول گشت‏زنی بودند حمله کردند که بر اثر این حمله، دو قایق ایران غرق شد و سه نفر از پاسداران انقلاب به شهادت رسیدند. همچنین بر اثر عملیات تدافعی قایق‏های ایرانی، یک هلی‏کوپتر توپدار آمریکایی منهدم شد. یک هفته بعد نفت‏کش آمریکایی "سانگاری" که در سواحل کویت لنگر انداخته بود مورد اصابت یک فروند موشک قرار گرفت و 18 نفر از خدمه آن زخمی شدند. فردای آن روز هم نفت‏کش کویتی "سی‏ایل‏سیتی" که تحت اسکورت ناوهای آمریکایی بود و پرچم آمریکا را حمل می‏کرد هدف موشک قرار گرفت و در نتیجه سه خدمه آن زخمی و نفت‏کش آسیب جدی دید. کاخ سفید در پی حمله موشکی ایران به این دو کشتی، در 24 مهرماه اعلام کرد که راه‏های پاسخ‏گویی به ایران را بررسی می‏کند. در روز 27/7/1366 چهار ناوشکن آمریکایی به سکوهای نفتی ایران به نامهای "رشادت" و "رسالت" حمله کردند و این دو سکو را با شلیک هزار گلوله توپ منهدم نمودند. در پاسخ به این اقدام آمریکا، سه روز بعد اسکله بندر الاحمدی کویت مورد اصابت یک فروند موشک قرار گرفت. این حملات نظامی در خلیج فارس که شاهرگ حیاتی نفت جهان به شمار می‏رفت تأثیر بسیار بدی در بازار بورس سهام به وجود آورد و چنان رکودی را در این بازار ایجاد کرد که آمریکایی‏ها به آن "بحران دوشنبه سیاه" لقب دادند. وحشت ایالات متحده از ادامه این بحران اقتصادی که حیات آمریکا را به طور جدی مورد تهدید قرار داده بود باعث شدآمریکا سیاست جدیدی را مبنی بر عدم اقدام نظامی برای حمایت از کویت اعلام نماید. تنها ماندن کویت در بحران اخیر و همچنین ارسال پیام ایران مبنی برخودداری از تداوم حملات در صورت حفظ بی‏طرفی کویت و همچنین اعلام تلویحی کویت مبنی بر عدم تمایل برای مواجهه با ایران باعث شد درگیری میان ایران و آمریکا به طور موقت پایان یابد.
بستن سنگ‏ها، باز کردن سگ‏ها
در این مرحله آمریکایی‏ها علی‏رغم اقدام نظامی علیه ایران، نه تنها نتوانستند ایران را از اقدام تلافی‏جویانه بازدارند، بلکه به هیچ‏گونه موفقیتی نیز برای پایان بخشیدن به جنگ دست نیافتند. ضمن این که برخلاف خواسته آمریکا، این ایران بود که آخرین اقدام را انجام داد. در مرحله بعد آمریکا تلاش‏های گسترده‏ای را برای تصویب قطعنامه‏ای در جهت تحریم تجاری ایران به انجام رساند که به دلیل مخالفت شوروی به نتیجه‏ای نرسید و فعالیت‏های دیگر این کشور برای تحریم اقتصادی همه‏جانبه ایران از جانب اروپا نیز بی‏نتیجه ماند و تنها تحریم تسلیحاتی ایران بر اثر فشارهای مستمرآمریکا تشدید شد. با توقف نبرد خلیج فارس، توجه سپاه یک بار دیگر به جبهه‏های زمینی معطوف شد و با انجام عملیات نصر 8 در شمال سلیمانیه عراق، جنگ در زمین مجددا رونق گرفت. در برابر این عملکرد ایران، غرب رویکرد دیگری را در پیش گرفت و آن مسلح کردن ارتش عراق و تقویت ماشین جنگی این کشور بود که با توجّه به برتری ایران در صحنه نبرد، موازنه تسلیحات استراتژیک به سوی عراق سرازیر شد. انواع جنگنده‏های آخرین سیستم، موشک‏های دوربرد و میان‏برد، انبوه تانک هند نفربر، قبضه‏های توپ، هلی‏کوپتر و... از سوی آمریکا، شوروی، انگلیس، فرانسه، آلمان و... با قیمت‏های مناسب و حتّی بدون پرداخت پول، پس از هفت سال جنگ، عراق را به مراتب از شروع جنگ توانمندتر ساخت. اخبار غیرآشکار نیز حاکی از آن بود که عراق در آستانه دستیابی به بمب اتمی است. همچنین در زمینه تهیه سلاح شیمیایی، حمایت بی‏دریغ کشورهای اروپایی از عراق، موجب شد که بغداد مهلک‏ترین مواد شیمیایی را در زرّادخانه‏های خود انبار کرده و از آنها در میدان نبرد استفاده نماید. این در حالی بود که ایران برای خرید ابتدایی‏ترین مایحتاج تسلیحاتی هم دچار مشکل بود و قیمت‏هایی سرسام‏آور برای خریدهای نظامی خود می‏پرداخت و این مسأله در کنار سقوط وحشتناک قیمت نفت و مشکلات جدی ایران برای صادرات نفت، به شدت پشتیبانی مالی و تسلیحاتی سپاه و ارتش را تحلیل می‏برد و این تغییر توازن به نفع عراق و به زیان کشورمان هر روز بیشتر می شد. ضمن این که فشارهای بین‏المللی حتّی از جانب متّحدان قابل اعتماد ایران مانند سوریه و بروز چنین شرایطی حاکی از آن بود که فرصت جنگ عراق و ایران پایان یافته است و این نزاع پس از حدود هشت سال در آستانه تعیین سرنوشت قرار دارد.
دفاع ادامه می‏یابد
با این وجود، ایران برای حفظ برتری قوا، از طریق جبهه‏های زمینی خود، جنگ را ادامه داد و پس از چند عملیات موفق درغرب کشور، در حالی که عراق با موشک‏های دریافتی از شوروی، شهرهای بزرگ کشور از جمله تهران را پی در پی مورد حمله قرار می‏داد سپاه پاسداران طی یک عملیات بزرگ در اسفند سال 1366 شهر کردنشین و استراتژیک حلبچه را به تصرف درآورد و یک بار دیگر قدرت نظامی خود را به نمایش گذاشت، اما دیگر رویه سابق جنگ با عراق کارگر نبود. تصمیم جهانی برای جلوگیری از پیروزی ایران اتخاذ شده و عملا پس از عملیات آزادسازی حلبچه آغاز گردید. چند روز بعد از انجام عملیات والفجر 10 و ورود پاسداران انقلاب اسلامی به شهر حلبچه، صدام حکم اعدام تمامی مردم این شهر را به دلیل استقبال از نیروهای ایرانی صادرکرد و این حکم را با بمباران بی‏سابقه شیمیایی در این شهر به اجرا درآورد. در پی این بمباران، پنج‏هزار عراقی غیرنظامی کشته شدند و حلبچه تا ده سال غیرقابل سکونت اعلام شد. جنایت کشتار مردم حلبچه بسیار سهمگین بود و تا یک ماه کم و بیش در رسانه‏های خارجی بازتاب داشت اما در برابر چشمان حیرت‏زده جهانیان، هیچ اقدامی، حتی به صورت ظاهری و نمایشی از سوی مراجع و مجامع بین‏المللی برای محکومیت صدام انجام نگرفت و تدریجا اخبار آن به بایگانی‏ها سپرده شد. این واقعه و بازتاب آن یک پیام برای ایران داشت؛ از این پس دست عراق برای هر کاری باز است. جمهوری اسلامی در موقعیت دشواری قرار داشت، از یک طرف به دلیل برخورداری از برتری نظامی و دیدگاه‏های اعتقادی خود مایل به عقب‏نشینی از مواضع اصولی و برحق خود نبود و از سوی دیگر برای پیگیری خواسته‏هایش در شرایط دشوار جهانی احتیاج به یک عملیات بزرگ و پیروز دیگر داشت که به دلیل مشکلات نظامی فوق‏العاده‏ای که به آنها اشاره شد به زودی توانایی چنین کاری را نداشت. موقعیت جدید ایران به دلیل عملکرد برخی عناصر ستون پنجم در کشور و مواضع سازش‏طلبانه بعضی محافل منزوی سیاسی داخلی برای آمریکا و متّحدانش آشکار شد. بدین ترتیب همه چیز برای زدن ضربه نهایی آماده بود.
عملیات نهایی شیطان
در روز 25 فروردین سال 1367، برخورد رزم‏ناو "ساموئل رابرتز" با مین، بهانه آغاز دورجدید اقدامات نظامی آمریکا علیه ایران شد. در تاریخ 29/1/1367 ناوهای آمریکایی سکوهای نفتی رشادت و سلمان و مبارک را مورد حمله قرار دادند و ناوهای ایرانی سهند و جوشن را که برای عقب راندن ناوهای آمریکایی اعزام شده بودند منهدم نمودند و رزم‏ناو سبلان را هم بمباران کردند. همزمان با حمله نظامی آمریکا در خلیج فارس، ارتش عراق در منطقه "فاو" که چسبیده به خلیج فارس است با حمایت مستقیم هلی‏کوپترهای توپدار آمریکایی و اجرای بمباران وسیع شیمیایی به مواضع رزمندگان اسلام حمله کرد.این حمله در شرایطی انجام شد که بیشترنیروهای ایرانی در جبهه‏های شمال غرب مستقر بوده و درحال تثبیت و تحکیم مواضع خود در حلبچه بودند. بدین ترتیب فاو در کمتر از 36 ساعت سقوط کرد و اینگونه، ورق به نفع عراق برگشت. ارتش عراق که با تصرف فاو روحیه مضاعفی گرفته بود نام این عملیات خود را "رمضان المبارک" نهاد و 38 روزبعد در حالی که هنوز شوک بازپس‏گیری فاو توسط عراق در میان قوای ایران حاکم بود، طی عملیاتی که آن راتوکّلنا علی اللّهنام نهاده بود به شملچه حمله برد. شملچه هم در کمتر از 72 ساعت سقوط کرد.در 29 خردادماه نیز لشکرهای عراق با کمک نیروهای منافقین شهر مهران را به تصرّف درآوردند. در روز 4 تیرماه عراق شروع عملیاتتوکّلنا علی اللّه 2را اعلام کرد و طی دو ـ سه روز جزایر مجنون را از تصرف ایران خارج نمود. توان بالای نظامی عراق، استفاده هولانگیز این کشور از گازهای شیمیایی بدون این که کوچکترین برخورد بین‏المللی را در پی داشته باشد و غافلگیری جبهه خودی باعث شد که ایران نتایج درخشان ترین فتوحات خود را به عراق واگذار کند. این در حالی بود که ایران همزمان مشغول مقابله با تحرکات نظامی آمریکا در خلیج فارس نیز بود. مهمترین عامل تضعیف جبهه‏های خودی کمبود نیروی انسانی محسوب می‏شد. تبلیغات ضعیف و ناشیانه ستاد تبلیغات جنگ و سیاست بی‏تدبیرانه برخی مسئوولین مبنی بر دور نگه داشتن جوّ داخلی کشور از وضعیت جنگی باعث شده بود که افکار عمومی تصور صحیحی از جنگ نداشته باشند و ذهنیت "ایران همیشه پیروز" به گونه‏ای بر اذهان عمومی حاکم شده بود که بحران حاکم بر جبهه‏ها و جنگ به سختی موردقبول عموم قرار می‏گرفت. این مسأله موجب شده بود که نیاز شدید جبهه‏ها به نیروی انسانی مورد درک جدی آحاد مردم قرار نگیرد و این مشکل زمانی مرتفع گردید که کار از کار گذشته بود.
جهاد، صفحه 5
با این حال عزم و اراده ملی هنوز بر تداوم دفاع و ضربه زدن به متجاوزین بعثی قرار داشت و با از میان رفتن سیاست غلط تبلیغاتی، امید آن می‏رفت که روند جنگ غلی‏رغم دشواری‏های پیش آمده ادامه یابد. این تصوّر در روز 12/4/1367 از میان رفت. ناو فوق مدرن آمریکایی موسوم به "وینسنس" در یک اقدام کاملا غیرمنتظره، یک فروند هواپیمای مسافربری ایران را که عازم دبی بود با دو فروند موشک مورد اصابت قرار داد و آن را سرنگون ساخت. از میان 290 مسافر مقتول این پرواز که همگی غیرنظامی بودند تنها 190 جنازه سالم مانده از آب گرفته شد.
آخرین اخطار
آمریکا ابتدا ادّعا کرد که یک هواپیمای جنگی را سرنگون کرده است ولی بعد مدعی شد که ناو "وینسنس" دچار اشتباه شده است اما به جای عذرخواهی تقصیر این جریان را متوجه ایران دانست که تن به توقف جنگ نمی‏دهد. مدتی بعد هم فرمانده ناو "وینسنس" از دست رییس جمهور وقت آمریکا مدال افتخار دریافت کرد. اصرار ایران به سازمان ملل متحد، سرانجام منجر به تصویب یک قطعنامه از طرف شورای امنیت شد که البته در آن هیچ‏کس مقصر این فاجعه معرفی نشد و تنها به ابراز تأسف از اصل عمل و تأکید بر توقف بحران خاورمیانه بسنده گردید. این فاجعه در حقیقت اخطاری بود به ایران مبنی بر این که آمریکا از این پس خود را در هر کاری برای توقف جنگ و تنبیه ایران به خاطر بازی با حیثیت این کشور در خلیج فارس آزاد می‏داند. این مسأله به صورت تلویحی از جانب مقامات ارشد کاخ سفید نیز ابراز شد. انتظار هرگونه عکس العمل جهانی در برابر اقدامات آتی آمریکا بیهوده بود. امپراطوری‏های رسانه‏ای دنیا که همگی تحت سیطره آمریکا و متحدانش قرار داشتند، علاوه بر سانسور خبری جنایات آمریکا، فضای منفی بی‏سابقه‏ای راعلیه ایران تدارک دیده بودند. زمینه برای زدن یک ضربه نهایی به پردرد سرترین انقلاب جهان و خلاصی از شر آن کاملا مهیّا بود. آمریکا نیازی به دخالت مستقیم خود نمی‏دید و این وظیفه را مجدّدا بر عهده عراق گذاشت. عراقی که قدرتی معادل 10 برابر نسبت به سال 1359 پیدا کرده بود و مجهّزترین ارتش خاورمیانه پس از اسرائیل را در اختیار داشت.
در 15 تیرماه سال 67 عراق عملیاتی را به نامتوکّلنا علی اللّه 3در منطقه حاج عمران، قلعه‏دیزه، پنجوین و ماووت شروع کرد و طی پنج روز کلیه مناطق شمال کشور را که در سال 66 و اردیبهشت سال 67 با عملیات‏های کربلای 10، نصر4، نصر8 و بیت المقدس6 آزاد شده بود بازپس‏گرفت. اساسی‏ترین نیاز ایران در این برهه از جنگ، زمان بود تا به بازسازی نیروهایش بپردازد، اما عراق با قدرت تمام که قسمت اعظم آن را مدیون حملات کابوس‏وار شیمیایی خود بود این مهم را از ایران دریغ می‏کرد. در برخی محورها، رزمندگان اسلام قبل از این که فرصت آرایش نظامی پیدا کنند در سنگرهای خود با گاز شیمیایی به شهادت می‏رسیدند.
کمبود وسایل ضدشیمیایی به دلیل تحریم تسلیحاتی نیز ایران را در برابر این حملات فلج می‏کرد. صدای اعتراض‏های نمایندگان سیاسی ایران هم نسبت به این شیوه ناعادلانه و غیراصولی به جایی نمی‏رسید.
در 21/4/1367 دشمن طی یک حرکت گسترده و با نیرویی معادل 11 لشکر، منطقه وسیعی در غرب عین‏خوش، موسیان و جنوب دهلران را اشغال کرد و در ا دامه‏عملیاتتوکّلنا علی اللّه 3و در کمتر از پنج ساعت، شهر دهلران را برای بار دوم پس از سال 59 به تصرف درآورد و طی این حمله هزاران تن از نیروهای ارتشی مستقر درمنطقه را به اسارت درآورد. وقوع این حادثه بیشتر به یک فاجعه شبیه بود تا یک رخداد نظامی، زیرا علاوه برسرعت پیش‏روی دشمن و ازهم‏گسیختگی نیروهای خودی، شهر دهلران که مقر فرماندهی ارتش در جنوب کشور بود به تصرف دشمن درآمد. سقوط ناگهانی این مناطق و پراکندگی تأثرانگیز هزاران سرباز سرگردان درمنطقه، روحیه مردم را تضعیف نمود. در روز 22 تیرماه نیروهای ایرانی به جهت مقابله با حملات عراق و تمرکز قوا درجبهه‏های جنوب از حلبچه عقب‏نشینی کردند. پس از عقب‏نشینی ایران از آخرین مناطق عراق در 22 تیرماه، سلسله جلساتی در داخل کشور با هدف اتّخاذ تصمیم نهایی درباره جنگ تشکیل شد.
امام راحل در روزهای 23 و 24 تیرماه مشورت‏هایی را به صورت جداگانه انجام دادند. ولی نشست اصلی بر اساس دستور امام و با حضور چهل تن از شخصیت‏های مهم کشور در روز 25/4/67 تشکیل شد. امام در پیامی به این جلسه ضمن بیان نظرات خود، تصمیم‏گیری در مورد آینده جنگ را به جلسه واگذار کردند. با گزارش نتایج این جلسه به امام، آن حضرت طی نامه تکان‏دهنده در همان روز خطاب به مسئولین کشور و نمایندگان مردم پذیرش قطعنامه 598 را اعلام کردند که این نامه روز بعد در صحن عمومی مجلس توسط حاج سیّد احمد خمینی قرائت شد و خبر رسمی پذیرش قطعنامه بدون هیچ مقدّمه‏ای در اخبار ساعت 14 روز 27/4/1367 از صدای جمهوری اسلامی ایران پخش گردید. مردم، به ویژه رزمندگان و افراد حزب اللهی و متدیّن و تمامی کسانی که در داخل و خارج کشور نسبت به نظام و انقلاب اسلامی تعلّق خاطر داشتند و تازه شروع به مقابله با وضعیّت جدید نموده بودند، با انتشار این خبر شگفت‏زده و کاملا غافلگیر شدند و موجی از نگرانی در میان مردم پدید آمد. در نخستین ساعات حتی برای بسیاری از مردم این اقدام قابل قبول نبود و قطرات اشک و چهره‏های برافروخته، حکایت از همین مسأله داشت. موج شایعات مبنی بر دروغ بودن خبر رادیو و یا حتی احتمال فوت حضرت امام در میان مردم رواج پیدا کرد. سرانجام پیام امام به مناسبت سالگرد کشتار حجاج ایرانی در مکه معظّمه که به "پیام استقامت" معروف شد مردم را به آرامش رساند تأثیر این پیام در آن مقطع بسیار عمیق بود. امام پذیرش قطعنامه را به "نوشیدن جام زهر" تشبیه کردند و از خداوند طلب لقای او را نمودند و مردم را به استقامت و پایداری در برابر همه قدرت‏ها دعوت نموده و اعلام کردند که با پذیرش قطعنامه، مسأله جنگ پایان نگرفته است. موج تحیّر، سرگردانی و ابهام ایجاد شده در میان مردم به یک باره تبدیل به شور مذهبی و احساس تکلیف و درعین حال تقصیر شد و... اما عراق طبق پیش‏بینی حضرت امام از پذیرش قطعنامه 598 توسّط ایران استقبال نکرد. حتی صدام در جلسه‏ای اظهار داشت که: "ما فکر می‏کردیم خمینی تنها مرد خدا و عبادت است، ما نمی‏دانستیم او یک سیاستمدار خبره است، پذیرش قطعنامه پشت ما را می‏شکند." صدام حاضر نبود برتری فعلی خود را که او را در آستانه رسیدن به آرزوهایش، در سال 59 قرار داده بود با هیچ چیز معاوضه کند. در سحرگاه 31/4/1367 و تنها سه روز پس از پاسخ رسمی ایران به سازمان ملل مبنی بر پذیرش قطعنامه 598 و در شرایطی که وزیر خارجه وقت ایران در حال مذاکره با دبیر کل سازمان ملل بود، نیروهای عراقی از دو محور کوشک و شلمچه به داخل خاک ایران پیشروی کردند و در مدت کمی توانستند تقریبا خرمشهر را به محاصره درآورند و حتی خود را به چند کیلومتری قرارگاه کربلا برسانند.انتشار خبر پیشروی دشمن به سمت جاده اهواز ـ خرمشهر و تهدید دوباره خرمشهر یادآور رخدادهای آغاز جنگ بود و بازتاب گسترده‏ای در میان مردم به ویژه اهالی استان خوزستان داشت. در پی این حادثه، مردم که کاملا حالت جنگی پیدا کرده بودند بار دیگر بسیج شدند. نیروهایی که هشت سال در جبهه‏ها حضور داشته و بسیاری از آنها بارها زخمی شده بودند، دوباره به جبهه‏ها آمدند. با این دگرگونی در روحیه و نگرش حاکم بر جامعه درباره تجاوز نیروهای ارتش عراق، سپاه نیز خطوط دفاعی را برای مقابله با عراق تشکیل داد. مجموعه این رخدادها که برای عراق غیرقابل پیش‏بینی بود اوضاع را به سود ایران تغییر داد.
کربلا در الغدیر
در چنین شرایط دشواری که خرمشهر و اهواز در معرض اشغال قرار داشتند، حاج سید احمد خمینی پیام امام را تلفنی برای فرمانده وقت سپاه این‏چنین قرائت کرد: "این نقطه حیاتی کفر و اسلام است، یعنی نقطه شکست یا پیروزی اسلام و کفر است. و باید متر به متر جنگید و هیچ عذری از هیچ کس پذیرفته نیست و این جا نقطه‏ای است که یا موجب می‏شود سپاه، حیات پیدا کند دوباره در کشور، و یا برای همیشه یک سپاه ذلیل و مرده‏ای بشود." پیام امام بلافاصه در میان فرماندهان سپاه، قرارگاه‏ها و بسیجیان و سپاهیان منتشر شد و خروش عجیبی را ایجاد کرد. بوی نشاط و جهاد در همه جبهه‏های جنوب به مشام می‏رسید. روز جمعه مقابله قوای اسلام با قوای کفر آغاز شد و طی سه روز، بسیجیان و پاسداران که عمده‏ترین مهماتشان سلاح انفرادی بود گوشت و پوست خود را در مقابل تسلیحات زرهی عراق قرار دادند و درست مانند روزهای ابتدای جنگ، نبرد تن و تانک در اطراف خرمشهر به جریان افتاد. در کمال تعجب، ارتش عراق گرفتار چنان تلاشی و اضمحلالی شد که گزارشات مربوط به آن صدام را به وحشت انداخت و متعاقبا دولت عراق پذیرش قطعنامه 598 و عقب‏نشینی از خاک ایران را اعلام کرد. این در حالی بود که بسیجیان و پاسداران، عراق را تا مرزهای بین‏المللی عقب رانده بودند و بیم آن می‏رفت که وارد خاک عراق شوندو جریانات ابتدای جنگ تکرار شود، اما فرماندهی کل قوا مانع از چنین اقدامی شد و تعهّد خود را نسبت به قبول قطعنامه 598 اعلام کرد. نام این عملیات حسینی که آخرین نبرد میان ایران و عراق بود به دلیل تقارن با عید غدیر خم، "الغدیر" گذاشته شد، همزمان با نبرد "الغدیر" در جنوب کشور، غرب ایران نیز آبستن حوادث مهمّی بود که ان شاء الله در شماره آینده و همزمان با سالگرد عملیات پیروزمندانه "مرصاد" به آن خواهیم پرداخت.[یا لثارات الحسین (ع)، محمّد یاسر رجبی، سال هشتم، شماره 136، چهارشنبه، 27 تیر 1380].

---------------------------------------------------

مثال ها یی از  حاج آقا قرائتی
از سی دی "تبلیغ" (یاد داشت های 40 ساله ایشان )

دسته ها : همین جوری؟!
1388/8/20
X