جنگ تحمیلی ایران نمودار یک جهاد اسلامی
امروز پس از گذشت سیزده سال از پایان جنگ تحمیلی باید نگاه تازه به سر برهه مهم از این نبرد طولانی قرن بیستم انداخت. "آغاز جنگ"، "تداوم جنگ پس از فتح خرّمشهر" و "پایان جنگ".
به دلیل قرار داشتن در سالگرد قبول آتشبس از سوی جمهوری اسلامی ایران نگاهی اجمالی خواهیم داشت به مقطع پایانی این رویداد تاریخی. همه این مکتوب را تقدیم میکنم به شهدای "عملیات الغدیر"، آنان که یک بار دیگر پس از روزهای آغازین انقلاب اسلامی و جنگ، ثابت کردند، "خون بر شمشیر پیروز است" تنها یک شعار نیست.
اوّلین مداخله جدّی قدرتهای جهانی
شورای امنیت سازمان ملل متّحد، در طول جنگ هشت ساله ایران و عراق، صرفنظر از قطعنامه 598، شش بار اقدام به تصویب قطعنامه در رابطه با این بحران مهم خاورمیانه نمود که عناوین این مصوبهها عبارتند از: 479، 514، 522، 540، 582 و 588. هیچکدام از این قطعنامهها به دلیل جانبدارانه و ناعادلانه بودن آشکار آنها به تأیید جمهوری اسلامی ایران نرسید. رد قطعنامههای شورای امنیت توسط جمهوری اسلامی ایران به دلیل یک طرف بودن اکثر مفاد آنها، ناتوانی شورای امنیت سازمان ملل را درحل مشکل این منازعه بیش از پیش به نمایش گذاشت. این مسأله موجب شد تا شورای امنیت در مواجهه با آخرین موضع ایران مبنی بر رد قاطع قطعنامه 588 به این نتیجه برسد که تا زمان ملحوظ نمودن برخی نظرات ایران، از صدور هر گونه قطعنامه دیگری خودداری ورزد. این نتیجه در کنار دو مسأله اساسی دیگر باعث شد تا شورای امنیت اقدام به تصویب قطعنامهای نماید که در آن تا حدودی نظرات ایران، به ویژه در زمینه تعیین متجاوز، منعکس شده باشد. این دو مسأله به ترتیب عبارت بودند از:
1) پیروزیهای بزرگ و استراتژیک ایران درجبهههای جنگ به ویژه در دو عملیات والفجر 8 و کربلای 5.
2) به توافق رسیدن آمریکا و شوروی در مورد حل چند منازعه منطقهای از جمله جنگ ایران و عراق.
عملیات والفجر 8 که فتح بندر استراتژیک "فاو" را به دنبال داشت به حامیان غربی و منطقهای عراق فهماند، ارتش عراق حتی به صورت بازدارنده هم قابل اعتماد نیست. علی الخصوص که این عملیات برخلاف غالب موارد قبلی، هم برای عراق و هم برای غرب غیرقابل پیشبینی و غافلگیرکننده بود. نطفه تصمیم نهایی قدرتهای جهانی برای پایان دادن به این جنگ و جلوگیری از پیروزی نهایی ایران، همزمان با عملیات والفجر 8 بسته شد. و در نهایت (عملیات کربلای 5) هشداری جدی بود، که توانایی ایران برای پیروزی نظامی توسط جمهوری اسلامی عواقب بسیار وخیمی را برای منافع غرب، علی الخصوص آمریکا در منطقه خاورمیانه داشت.
با به قدرت رسیدن میخائیل گروباچف در شوروی که شخصی روشنفکر مآب و دارای تمایلات آشکار به غرب بود، آمریکا موقعیت را برای توافق با این رقیب سرسخت در مورد پایان جنگ به ضرر ایران یا حداقل بدون پیروزی برای طرفین آن مناسب دید و به این ترتیب از اسفندماه سال 1365 همزمان با موفقیتهای ایران در عملیات کربلای 5 گروه کاری ویژهای مرکب از اعضای دائم شورای امنیت (آمریکا، شوروی، چین، فرانسه و انگلیس) به منظور بحث و تبادل نظر پیرامون بررسی راههای پایان جنگ ایران و عراق تشکیل شد. نتیجه کار این گروه که جلسات کار خود را به صورت محرمانه برگزار میکردند تحت عنوان قطعنامه 598 منتشر شد و در تاریخ 29/4/1366 (20 ژوئیه 1987) به اتفاق آرا به تصویب شورای امنیت رسید. این قطعنامه عملا اولین مداخله جدی و قابل تأمل شورای امنیت در باب جنگ ایران و عراق بود.
ایران رو در روی آمریکا
قطعنامه 598 تنها یک روز پیش از اولین اقدام آمریکا در حفاظت از نفتکشهای کویتی در 30 تیر 1366 تصویب شد. این عمل آمریکا که به "اسکورت نفتکشها" معروف شد هیچ معنایی جز افزایش فشار به ایران به منظور پذیرفتن قطعنامه 598 نداشت. آمریکا به بهانه حفاظت از نفتکشهای کویتی، مجهّزترین ناوگان نظامی خود را عازم خلیج فارس کرد تا هم نمایش قدرتی مؤثر درمنطقه را داشته و هم برای اقدامات احتمالی به نفع عراق در منطقه گوش به زنگ باشد. اولین عملیات اسکورت برای نفتکشهای کویتی "گس پرنس" و "بریجتون" انجام شد. اما برخورد نفتکش غولپیکر "بریجتون" با مین که خسارات سنگینی را به بار آورد حیثیت آمریکا را به شدت لکهدار کرد. ایران بدون پذیرش مسئولیت این واقعه از آن ابراز خرسندی کرد و آمریکا را به خاطر توخالی بودن وعدههایش به سخره گرفت. حدود یک هفته بعد، در تاریخ 9 مرداد 1366، زائران ایرانی خانه خدا که در حال برگزاری تظاهرات سالانه برائت از مشرکین بودند در شهر مکه توسط عوامل امنیتی رژیم سعودی مورد حمله قرار گرفتند که طی آن چهارصد حاجی به شهادت رسیدند. این اتفاق که با حمایت آشکار و صریح اکثر کشورهای منطقه (به جز لیبی و سوریه) مواجه شد و سکوت کامل مجامع بینالمللی و حتی پشتیبانی رسمی آمریکا را در پی داشت اولا باب منازعه مستقیم و بیباکانه کشورهای حاشیه خلیج فارس را با ایران باز کرد و ثانیا نشان داد که آمریکا در مواجهه با تهدید منافع خود در منطقه خلیج فارس، بدون ملاحظه پایگاهای عقیدتی انقلاب اسلامی را در هر کجای جهان هدف خواهد گرفت. ضمن این که غوغای خبری ناشی از این فاجعه بیسابقه، اخبار مربوط به شکست طرح اسکورت نفتکشها را تحت تأثیر قرار داد و این بیش از سایر مسایل به نفع آمریکا تمام شد. پس از وقوع فاجعه خونبار مکّه، منطقه خلیج فارس شاهد یک دور حملات نظامی علیه منافع ایران بود. این حملات که در مراحل مختلفی شکل گرفت، در مقاطع حسّاسی به وقوع پیوست. در ابتدا، عراق حملات هوایی خود علیه ایران را با حمله به تأسیسات نفتی و کشتیهای تجاری و نفتکشها آغاز کرد. همچنین نیروی هوایی عراق شش شهر ایران را مورد حمله سنگین قرار داد، ایران با توجه به موقعیت جدید و احتمال افزایش فشارهای عراق با حمایت آمریکا و کشورهای منطقه، پیش از این اعلام کرده بود که بمبارانهای عراق را از طریق حمله علیه حامیان این کشور تلافی خواهد کرد. به این دلیل، متعاقب از سرگیری تهاجمات هوایی عراق، مقابله به مثل ایران محتمل به نظر میرسید. در چنین وضعیتی، برای اولین بار یک کشتی آمریکایی با پرچم پاناما در آبهای دریای عمان با مین برخورد کرد.خبرگزاریها به هنگام مخابره خبر به این مسأله اشاره کردند که برخورد این نفتکش با مین به فاصله سه روز پیش از مانور دریایی ایران (موسوم به مانور شهادت در خلیج فارس) در آبهای منقطه و تمرین عملیات مینگذاری توسط قایقهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی صورت گرفته است. در همین چارچوب، پس از اصابت کشتی پانامایی با مین و کشف مینهای جدید در دریای عمان، سخنگوی پنتاگون برای نخستین بار علنا و رسما ایران را مقصّر قلمداد کرد. واکنش رسمی آمریکاییها نشاندهنده تلاش جدید آنها برای گسترش حضورش در منطقه، با وارد ساختن فشار بر کشورهای اروپایی جهت ارسال ناوهای مینروب به خلیج فارس و همچنین فراهمسازی مقدّمات اقدام نظامی علیه ایران بود.
با این حال آمریکاییها برای رها شدن از اتّهام مداخله در جنگ به سود عراق و با نگرانی نسبت به ازسرگیری حملات هوایی عراق علیه تأسیسات اقتصادی و نفتی ایران و مقابله به مثل این کشور، از طریق کویت و عربستان از عراق درخواست کردند تا زمان صدور قطعنامهای از طرف شورای امنیت در مورد مجازات ایران، حملات خود را متوقف کند. عراق علیرغم بیمیلی نسبت به این امر تحت فشارهای پیگیر آمریکا و کشورهای منطقه چند هفتهای از تهاجمات هوایی خود دست کشید. در آن مقطع زمانی معادله حاکم بر جنگ بدین شکل بود که عراق لازمه پایان دادن به آن را گسترش حملات به منابع نفتی و نفتکشها و کشتیهای تجاری ایران میدانست و چنین ارزیابی میکرد که طی این حملات، علاوه بر تخریب مؤثر اقتصاد ایران و در نتیجه تضعیف پشتوانه مالی جبههای این کشور، بر اثر اقدامات تلافیجویانه ایران، آمریکا هم به حمایت ازکشورهای منطقه با ایران درگیر میشود و این امر نهایتا به سود عراق خواهد بود. بر همین اساس، توقف حملات هوایی عراق، 45 روز بیشتر طول نکشید و زمانی که عراق باعملیاتهای پارتیزانی موفق ایران و بینتیجه بودن تلاشهای آمریکا مواجه شد حملات خود را با بمباران نفتکش الوند که مشغول بارگیری نفت خام در جزیره سیری بود، از سرگرفت. آمریکاییها که از متقاعد ساختن ایران ناامید شده بودند و توانایی جلوگیری از تجاوز هوایی عراق را هم نداشتند، به ناچار بخشی از فشار خود علیه ایران را با نشان دادن چراغ سبز به عراق اعمال کردند و امیدوار بودند ایران با رها ساختن خواستههای خود، طرح و ابتکار عمل سازمان ملل برای پایان بخشیدن به جنگ را بپذیرد. در همین موقعیت بود که عراق حملات خود را از سرگرفت. 48 ساعت پس از شروع دور جدید تهاجم عراق، یک کشتی باربری با پرچم کویت توسط یک قایق تندرو مورد حمله قرار گرفت. متقابلا عراق درادامه حملات خود دو نفتکش و یک یدککش متعلق به ایران را مورد حمله قرار داد. سرانجام در تاریخ 13/6/1366 اصابت یک فروند موشک به جنوب کویت منجر به استمداد کویت از سازمان ملل شد. حمله موشکی به ساحل کویت در پاسخ به تهاجمات هوایی عراق، بحران منطقه خلیج فارس را وارد مرحله جدیدی کرد. این حادثه نشان داد که حضور نظامی آمریکا نه تنها کمکی به حل بحران نکرده، بلکه منجر به گسترش آن نیز شده است. ضمن این که صحّت تحلیلهای موجود، یعنی تأثیر بازدارندگی حضور نیروهای آمریکا درمنطقه را در برابر ایران مخدوش کرد.آمریکا در این وضعیت جدید به دنبال کسب ابتکار عمل در جنگ بود و چارهای جز زدن ضربه مستقیم به ایران برای بازیابی آبروی ازدسترفتهاش نمیدید. در تاریخ 30 شهریور 1366 دو فروند هلیکوپتر آمریکایی، کشتی "ایراناجر" متعلّق به نیروی دریایی ارتش را به اتّهام مینگذاری، بدون هیچگونه هشدار قبلی مورد حمله قرار دادند که در این حادثه چهار ملوان این کشتی شهید، چهار تن مجروح و همچنین ده ملوان به اسارت آمریکاییها درآمدند. آمریکا با افتخار و سر و صدای فراوان اخبار این عملیات را به سراسر جهان مخابره کرد.
جهاد، صفحه 4
عملیات آمریکا علیه کشتی ایران یک شب قبل ازسخنرانی رییس جمهور وقت ایران در مجمع عمومی سازمان ملل انجام گرفت و این خود دلیلی منطقی است مبنی بر این که چنین عملیاتی با طراحی قبلی انجام گرفته است و خود آمریکاییها نیز بعدها به این امر اعتراف کردند. "واینبرگر" وزیر دفاع آمریکا، با حضور در خلیج فارس در هنگام غرق کشتی ایران اجر با صراحت ابراز داشت: "وقتش رسیده، ریشه ملت ایران باید خشکیده شود."
در پاسخ به این اتّهام آمریکا، بسیجیان نیروی دریایی سپاه در 13 مهر 1366، درصدد انجام عملیات "خفجی" روی چاههای نفتی عربستان در خلیج فارس برآمدند که بنا بر دلایلی میسر نشد. روز بعد یک تانکر عربستان سعودی به نام "رد الکبری" که حامل مواد شیمیایی بود در نزدیکی سواحل امارات متحده عربی مورد حمله قرار گرفت و خسارات عمدهای دید. پس از آن در 17 مهرماه، هلیکوپترهای آمریکایی به قایقهای تندرو ایرانی که در آبهای کشور مشغول گشتزنی بودند حمله کردند که بر اثر این حمله، دو قایق ایران غرق شد و سه نفر از پاسداران انقلاب به شهادت رسیدند. همچنین بر اثر عملیات تدافعی قایقهای ایرانی، یک هلیکوپتر توپدار آمریکایی منهدم شد. یک هفته بعد نفتکش آمریکایی "سانگاری" که در سواحل کویت لنگر انداخته بود مورد اصابت یک فروند موشک قرار گرفت و 18 نفر از خدمه آن زخمی شدند. فردای آن روز هم نفتکش کویتی "سیایلسیتی" که تحت اسکورت ناوهای آمریکایی بود و پرچم آمریکا را حمل میکرد هدف موشک قرار گرفت و در نتیجه سه خدمه آن زخمی و نفتکش آسیب جدی دید. کاخ سفید در پی حمله موشکی ایران به این دو کشتی، در 24 مهرماه اعلام کرد که راههای پاسخگویی به ایران را بررسی میکند. در روز 27/7/1366 چهار ناوشکن آمریکایی به سکوهای نفتی ایران به نامهای "رشادت" و "رسالت" حمله کردند و این دو سکو را با شلیک هزار گلوله توپ منهدم نمودند. در پاسخ به این اقدام آمریکا، سه روز بعد اسکله بندر الاحمدی کویت مورد اصابت یک فروند موشک قرار گرفت. این حملات نظامی در خلیج فارس که شاهرگ حیاتی نفت جهان به شمار میرفت تأثیر بسیار بدی در بازار بورس سهام به وجود آورد و چنان رکودی را در این بازار ایجاد کرد که آمریکاییها به آن "بحران دوشنبه سیاه" لقب دادند. وحشت ایالات متحده از ادامه این بحران اقتصادی که حیات آمریکا را به طور جدی مورد تهدید قرار داده بود باعث شدآمریکا سیاست جدیدی را مبنی بر عدم اقدام نظامی برای حمایت از کویت اعلام نماید. تنها ماندن کویت در بحران اخیر و همچنین ارسال پیام ایران مبنی برخودداری از تداوم حملات در صورت حفظ بیطرفی کویت و همچنین اعلام تلویحی کویت مبنی بر عدم تمایل برای مواجهه با ایران باعث شد درگیری میان ایران و آمریکا به طور موقت پایان یابد.
بستن سنگها، باز کردن سگها
در این مرحله آمریکاییها علیرغم اقدام نظامی علیه ایران، نه تنها نتوانستند ایران را از اقدام تلافیجویانه بازدارند، بلکه به هیچگونه موفقیتی نیز برای پایان بخشیدن به جنگ دست نیافتند. ضمن این که برخلاف خواسته آمریکا، این ایران بود که آخرین اقدام را انجام داد. در مرحله بعد آمریکا تلاشهای گستردهای را برای تصویب قطعنامهای در جهت تحریم تجاری ایران به انجام رساند که به دلیل مخالفت شوروی به نتیجهای نرسید و فعالیتهای دیگر این کشور برای تحریم اقتصادی همهجانبه ایران از جانب اروپا نیز بینتیجه ماند و تنها تحریم تسلیحاتی ایران بر اثر فشارهای مستمرآمریکا تشدید شد. با توقف نبرد خلیج فارس، توجه سپاه یک بار دیگر به جبهههای زمینی معطوف شد و با انجام عملیات نصر 8 در شمال سلیمانیه عراق، جنگ در زمین مجددا رونق گرفت. در برابر این عملکرد ایران، غرب رویکرد دیگری را در پیش گرفت و آن مسلح کردن ارتش عراق و تقویت ماشین جنگی این کشور بود که با توجّه به برتری ایران در صحنه نبرد، موازنه تسلیحات استراتژیک به سوی عراق سرازیر شد. انواع جنگندههای آخرین سیستم، موشکهای دوربرد و میانبرد، انبوه تانک هند نفربر، قبضههای توپ، هلیکوپتر و... از سوی آمریکا، شوروی، انگلیس، فرانسه، آلمان و... با قیمتهای مناسب و حتّی بدون پرداخت پول، پس از هفت سال جنگ، عراق را به مراتب از شروع جنگ توانمندتر ساخت. اخبار غیرآشکار نیز حاکی از آن بود که عراق در آستانه دستیابی به بمب اتمی است. همچنین در زمینه تهیه سلاح شیمیایی، حمایت بیدریغ کشورهای اروپایی از عراق، موجب شد که بغداد مهلکترین مواد شیمیایی را در زرّادخانههای خود انبار کرده و از آنها در میدان نبرد استفاده نماید. این در حالی بود که ایران برای خرید ابتداییترین مایحتاج تسلیحاتی هم دچار مشکل بود و قیمتهایی سرسامآور برای خریدهای نظامی خود میپرداخت و این مسأله در کنار سقوط وحشتناک قیمت نفت و مشکلات جدی ایران برای صادرات نفت، به شدت پشتیبانی مالی و تسلیحاتی سپاه و ارتش را تحلیل میبرد و این تغییر توازن به نفع عراق و به زیان کشورمان هر روز بیشتر می شد. ضمن این که فشارهای بینالمللی حتّی از جانب متّحدان قابل اعتماد ایران مانند سوریه و بروز چنین شرایطی حاکی از آن بود که فرصت جنگ عراق و ایران پایان یافته است و این نزاع پس از حدود هشت سال در آستانه تعیین سرنوشت قرار دارد.
دفاع ادامه مییابد
با این وجود، ایران برای حفظ برتری قوا، از طریق جبهههای زمینی خود، جنگ را ادامه داد و پس از چند عملیات موفق درغرب کشور، در حالی که عراق با موشکهای دریافتی از شوروی، شهرهای بزرگ کشور از جمله تهران را پی در پی مورد حمله قرار میداد سپاه پاسداران طی یک عملیات بزرگ در اسفند سال 1366 شهر کردنشین و استراتژیک حلبچه را به تصرف درآورد و یک بار دیگر قدرت نظامی خود را به نمایش گذاشت، اما دیگر رویه سابق جنگ با عراق کارگر نبود. تصمیم جهانی برای جلوگیری از پیروزی ایران اتخاذ شده و عملا پس از عملیات آزادسازی حلبچه آغاز گردید. چند روز بعد از انجام عملیات والفجر 10 و ورود پاسداران انقلاب اسلامی به شهر حلبچه، صدام حکم اعدام تمامی مردم این شهر را به دلیل استقبال از نیروهای ایرانی صادرکرد و این حکم را با بمباران بیسابقه شیمیایی در این شهر به اجرا درآورد. در پی این بمباران، پنجهزار عراقی غیرنظامی کشته شدند و حلبچه تا ده سال غیرقابل سکونت اعلام شد. جنایت کشتار مردم حلبچه بسیار سهمگین بود و تا یک ماه کم و بیش در رسانههای خارجی بازتاب داشت اما در برابر چشمان حیرتزده جهانیان، هیچ اقدامی، حتی به صورت ظاهری و نمایشی از سوی مراجع و مجامع بینالمللی برای محکومیت صدام انجام نگرفت و تدریجا اخبار آن به بایگانیها سپرده شد. این واقعه و بازتاب آن یک پیام برای ایران داشت؛ از این پس دست عراق برای هر کاری باز است. جمهوری اسلامی در موقعیت دشواری قرار داشت، از یک طرف به دلیل برخورداری از برتری نظامی و دیدگاههای اعتقادی خود مایل به عقبنشینی از مواضع اصولی و برحق خود نبود و از سوی دیگر برای پیگیری خواستههایش در شرایط دشوار جهانی احتیاج به یک عملیات بزرگ و پیروز دیگر داشت که به دلیل مشکلات نظامی فوقالعادهای که به آنها اشاره شد به زودی توانایی چنین کاری را نداشت. موقعیت جدید ایران به دلیل عملکرد برخی عناصر ستون پنجم در کشور و مواضع سازشطلبانه بعضی محافل منزوی سیاسی داخلی برای آمریکا و متّحدانش آشکار شد. بدین ترتیب همه چیز برای زدن ضربه نهایی آماده بود.
عملیات نهایی شیطان
در روز 25 فروردین سال 1367، برخورد رزمناو "ساموئل رابرتز" با مین، بهانه آغاز دورجدید اقدامات نظامی آمریکا علیه ایران شد. در تاریخ 29/1/1367 ناوهای آمریکایی سکوهای نفتی رشادت و سلمان و مبارک را مورد حمله قرار دادند و ناوهای ایرانی سهند و جوشن را که برای عقب راندن ناوهای آمریکایی اعزام شده بودند منهدم نمودند و رزمناو سبلان را هم بمباران کردند. همزمان با حمله نظامی آمریکا در خلیج فارس، ارتش عراق در منطقه "فاو" که چسبیده به خلیج فارس است با حمایت مستقیم هلیکوپترهای توپدار آمریکایی و اجرای بمباران وسیع شیمیایی به مواضع رزمندگان اسلام حمله کرد.این حمله در شرایطی انجام شد که بیشترنیروهای ایرانی در جبهههای شمال غرب مستقر بوده و درحال تثبیت و تحکیم مواضع خود در حلبچه بودند. بدین ترتیب فاو در کمتر از 36 ساعت سقوط کرد و اینگونه، ورق به نفع عراق برگشت. ارتش عراق که با تصرف فاو روحیه مضاعفی گرفته بود نام این عملیات خود را "رمضان المبارک" نهاد و 38 روزبعد در حالی که هنوز شوک بازپسگیری فاو توسط عراق در میان قوای ایران حاکم بود، طی عملیاتی که آن راتوکّلنا علی اللّهنام نهاده بود به شملچه حمله برد. شملچه هم در کمتر از 72 ساعت سقوط کرد.در 29 خردادماه نیز لشکرهای عراق با کمک نیروهای منافقین شهر مهران را به تصرّف درآوردند. در روز 4 تیرماه عراق شروع عملیاتتوکّلنا علی اللّه 2را اعلام کرد و طی دو ـ سه روز جزایر مجنون را از تصرف ایران خارج نمود. توان بالای نظامی عراق، استفاده هولانگیز این کشور از گازهای شیمیایی بدون این که کوچکترین برخورد بینالمللی را در پی داشته باشد و غافلگیری جبهه خودی باعث شد که ایران نتایج درخشان ترین فتوحات خود را به عراق واگذار کند. این در حالی بود که ایران همزمان مشغول مقابله با تحرکات نظامی آمریکا در خلیج فارس نیز بود. مهمترین عامل تضعیف جبهههای خودی کمبود نیروی انسانی محسوب میشد. تبلیغات ضعیف و ناشیانه ستاد تبلیغات جنگ و سیاست بیتدبیرانه برخی مسئوولین مبنی بر دور نگه داشتن جوّ داخلی کشور از وضعیت جنگی باعث شده بود که افکار عمومی تصور صحیحی از جنگ نداشته باشند و ذهنیت "ایران همیشه پیروز" به گونهای بر اذهان عمومی حاکم شده بود که بحران حاکم بر جبههها و جنگ به سختی موردقبول عموم قرار میگرفت. این مسأله موجب شده بود که نیاز شدید جبههها به نیروی انسانی مورد درک جدی آحاد مردم قرار نگیرد و این مشکل زمانی مرتفع گردید که کار از کار گذشته بود.
جهاد، صفحه 5
با این حال عزم و اراده ملی هنوز بر تداوم دفاع و ضربه زدن به متجاوزین بعثی قرار داشت و با از میان رفتن سیاست غلط تبلیغاتی، امید آن میرفت که روند جنگ غلیرغم دشواریهای پیش آمده ادامه یابد. این تصوّر در روز 12/4/1367 از میان رفت. ناو فوق مدرن آمریکایی موسوم به "وینسنس" در یک اقدام کاملا غیرمنتظره، یک فروند هواپیمای مسافربری ایران را که عازم دبی بود با دو فروند موشک مورد اصابت قرار داد و آن را سرنگون ساخت. از میان 290 مسافر مقتول این پرواز که همگی غیرنظامی بودند تنها 190 جنازه سالم مانده از آب گرفته شد.
آخرین اخطار
آمریکا ابتدا ادّعا کرد که یک هواپیمای جنگی را سرنگون کرده است ولی بعد مدعی شد که ناو "وینسنس" دچار اشتباه شده است اما به جای عذرخواهی تقصیر این جریان را متوجه ایران دانست که تن به توقف جنگ نمیدهد. مدتی بعد هم فرمانده ناو "وینسنس" از دست رییس جمهور وقت آمریکا مدال افتخار دریافت کرد. اصرار ایران به سازمان ملل متحد، سرانجام منجر به تصویب یک قطعنامه از طرف شورای امنیت شد که البته در آن هیچکس مقصر این فاجعه معرفی نشد و تنها به ابراز تأسف از اصل عمل و تأکید بر توقف بحران خاورمیانه بسنده گردید. این فاجعه در حقیقت اخطاری بود به ایران مبنی بر این که آمریکا از این پس خود را در هر کاری برای توقف جنگ و تنبیه ایران به خاطر بازی با حیثیت این کشور در خلیج فارس آزاد میداند. این مسأله به صورت تلویحی از جانب مقامات ارشد کاخ سفید نیز ابراز شد. انتظار هرگونه عکس العمل جهانی در برابر اقدامات آتی آمریکا بیهوده بود. امپراطوریهای رسانهای دنیا که همگی تحت سیطره آمریکا و متحدانش قرار داشتند، علاوه بر سانسور خبری جنایات آمریکا، فضای منفی بیسابقهای راعلیه ایران تدارک دیده بودند. زمینه برای زدن یک ضربه نهایی به پردرد سرترین انقلاب جهان و خلاصی از شر آن کاملا مهیّا بود. آمریکا نیازی به دخالت مستقیم خود نمیدید و این وظیفه را مجدّدا بر عهده عراق گذاشت. عراقی که قدرتی معادل 10 برابر نسبت به سال 1359 پیدا کرده بود و مجهّزترین ارتش خاورمیانه پس از اسرائیل را در اختیار داشت.
در 15 تیرماه سال 67 عراق عملیاتی را به نامتوکّلنا علی اللّه 3در منطقه حاج عمران، قلعهدیزه، پنجوین و ماووت شروع کرد و طی پنج روز کلیه مناطق شمال کشور را که در سال 66 و اردیبهشت سال 67 با عملیاتهای کربلای 10، نصر4، نصر8 و بیت المقدس6 آزاد شده بود بازپسگرفت. اساسیترین نیاز ایران در این برهه از جنگ، زمان بود تا به بازسازی نیروهایش بپردازد، اما عراق با قدرت تمام که قسمت اعظم آن را مدیون حملات کابوسوار شیمیایی خود بود این مهم را از ایران دریغ میکرد. در برخی محورها، رزمندگان اسلام قبل از این که فرصت آرایش نظامی پیدا کنند در سنگرهای خود با گاز شیمیایی به شهادت میرسیدند.
کمبود وسایل ضدشیمیایی به دلیل تحریم تسلیحاتی نیز ایران را در برابر این حملات فلج میکرد. صدای اعتراضهای نمایندگان سیاسی ایران هم نسبت به این شیوه ناعادلانه و غیراصولی به جایی نمیرسید.
در 21/4/1367 دشمن طی یک حرکت گسترده و با نیرویی معادل 11 لشکر، منطقه وسیعی در غرب عینخوش، موسیان و جنوب دهلران را اشغال کرد و در ا دامهعملیاتتوکّلنا علی اللّه 3و در کمتر از پنج ساعت، شهر دهلران را برای بار دوم پس از سال 59 به تصرف درآورد و طی این حمله هزاران تن از نیروهای ارتشی مستقر درمنطقه را به اسارت درآورد. وقوع این حادثه بیشتر به یک فاجعه شبیه بود تا یک رخداد نظامی، زیرا علاوه برسرعت پیشروی دشمن و ازهمگسیختگی نیروهای خودی، شهر دهلران که مقر فرماندهی ارتش در جنوب کشور بود به تصرف دشمن درآمد. سقوط ناگهانی این مناطق و پراکندگی تأثرانگیز هزاران سرباز سرگردان درمنطقه، روحیه مردم را تضعیف نمود. در روز 22 تیرماه نیروهای ایرانی به جهت مقابله با حملات عراق و تمرکز قوا درجبهههای جنوب از حلبچه عقبنشینی کردند. پس از عقبنشینی ایران از آخرین مناطق عراق در 22 تیرماه، سلسله جلساتی در داخل کشور با هدف اتّخاذ تصمیم نهایی درباره جنگ تشکیل شد.
امام راحل در روزهای 23 و 24 تیرماه مشورتهایی را به صورت جداگانه انجام دادند. ولی نشست اصلی بر اساس دستور امام و با حضور چهل تن از شخصیتهای مهم کشور در روز 25/4/67 تشکیل شد. امام در پیامی به این جلسه ضمن بیان نظرات خود، تصمیمگیری در مورد آینده جنگ را به جلسه واگذار کردند. با گزارش نتایج این جلسه به امام، آن حضرت طی نامه تکاندهنده در همان روز خطاب به مسئولین کشور و نمایندگان مردم پذیرش قطعنامه 598 را اعلام کردند که این نامه روز بعد در صحن عمومی مجلس توسط حاج سیّد احمد خمینی قرائت شد و خبر رسمی پذیرش قطعنامه بدون هیچ مقدّمهای در اخبار ساعت 14 روز 27/4/1367 از صدای جمهوری اسلامی ایران پخش گردید. مردم، به ویژه رزمندگان و افراد حزب اللهی و متدیّن و تمامی کسانی که در داخل و خارج کشور نسبت به نظام و انقلاب اسلامی تعلّق خاطر داشتند و تازه شروع به مقابله با وضعیّت جدید نموده بودند، با انتشار این خبر شگفتزده و کاملا غافلگیر شدند و موجی از نگرانی در میان مردم پدید آمد. در نخستین ساعات حتی برای بسیاری از مردم این اقدام قابل قبول نبود و قطرات اشک و چهرههای برافروخته، حکایت از همین مسأله داشت. موج شایعات مبنی بر دروغ بودن خبر رادیو و یا حتی احتمال فوت حضرت امام در میان مردم رواج پیدا کرد. سرانجام پیام امام به مناسبت سالگرد کشتار حجاج ایرانی در مکه معظّمه که به "پیام استقامت" معروف شد مردم را به آرامش رساند تأثیر این پیام در آن مقطع بسیار عمیق بود. امام پذیرش قطعنامه را به "نوشیدن جام زهر" تشبیه کردند و از خداوند طلب لقای او را نمودند و مردم را به استقامت و پایداری در برابر همه قدرتها دعوت نموده و اعلام کردند که با پذیرش قطعنامه، مسأله جنگ پایان نگرفته است. موج تحیّر، سرگردانی و ابهام ایجاد شده در میان مردم به یک باره تبدیل به شور مذهبی و احساس تکلیف و درعین حال تقصیر شد و... اما عراق طبق پیشبینی حضرت امام از پذیرش قطعنامه 598 توسّط ایران استقبال نکرد. حتی صدام در جلسهای اظهار داشت که: "ما فکر میکردیم خمینی تنها مرد خدا و عبادت است، ما نمیدانستیم او یک سیاستمدار خبره است، پذیرش قطعنامه پشت ما را میشکند." صدام حاضر نبود برتری فعلی خود را که او را در آستانه رسیدن به آرزوهایش، در سال 59 قرار داده بود با هیچ چیز معاوضه کند. در سحرگاه 31/4/1367 و تنها سه روز پس از پاسخ رسمی ایران به سازمان ملل مبنی بر پذیرش قطعنامه 598 و در شرایطی که وزیر خارجه وقت ایران در حال مذاکره با دبیر کل سازمان ملل بود، نیروهای عراقی از دو محور کوشک و شلمچه به داخل خاک ایران پیشروی کردند و در مدت کمی توانستند تقریبا خرمشهر را به محاصره درآورند و حتی خود را به چند کیلومتری قرارگاه کربلا برسانند.انتشار خبر پیشروی دشمن به سمت جاده اهواز ـ خرمشهر و تهدید دوباره خرمشهر یادآور رخدادهای آغاز جنگ بود و بازتاب گستردهای در میان مردم به ویژه اهالی استان خوزستان داشت. در پی این حادثه، مردم که کاملا حالت جنگی پیدا کرده بودند بار دیگر بسیج شدند. نیروهایی که هشت سال در جبههها حضور داشته و بسیاری از آنها بارها زخمی شده بودند، دوباره به جبههها آمدند. با این دگرگونی در روحیه و نگرش حاکم بر جامعه درباره تجاوز نیروهای ارتش عراق، سپاه نیز خطوط دفاعی را برای مقابله با عراق تشکیل داد. مجموعه این رخدادها که برای عراق غیرقابل پیشبینی بود اوضاع را به سود ایران تغییر داد.
کربلا در الغدیر
در چنین شرایط دشواری که خرمشهر و اهواز در معرض اشغال قرار داشتند، حاج سید احمد خمینی پیام امام را تلفنی برای فرمانده وقت سپاه اینچنین قرائت کرد: "این نقطه حیاتی کفر و اسلام است، یعنی نقطه شکست یا پیروزی اسلام و کفر است. و باید متر به متر جنگید و هیچ عذری از هیچ کس پذیرفته نیست و این جا نقطهای است که یا موجب میشود سپاه، حیات پیدا کند دوباره در کشور، و یا برای همیشه یک سپاه ذلیل و مردهای بشود." پیام امام بلافاصه در میان فرماندهان سپاه، قرارگاهها و بسیجیان و سپاهیان منتشر شد و خروش عجیبی را ایجاد کرد. بوی نشاط و جهاد در همه جبهههای جنوب به مشام میرسید. روز جمعه مقابله قوای اسلام با قوای کفر آغاز شد و طی سه روز، بسیجیان و پاسداران که عمدهترین مهماتشان سلاح انفرادی بود گوشت و پوست خود را در مقابل تسلیحات زرهی عراق قرار دادند و درست مانند روزهای ابتدای جنگ، نبرد تن و تانک در اطراف خرمشهر به جریان افتاد. در کمال تعجب، ارتش عراق گرفتار چنان تلاشی و اضمحلالی شد که گزارشات مربوط به آن صدام را به وحشت انداخت و متعاقبا دولت عراق پذیرش قطعنامه 598 و عقبنشینی از خاک ایران را اعلام کرد. این در حالی بود که بسیجیان و پاسداران، عراق را تا مرزهای بینالمللی عقب رانده بودند و بیم آن میرفت که وارد خاک عراق شوندو جریانات ابتدای جنگ تکرار شود، اما فرماندهی کل قوا مانع از چنین اقدامی شد و تعهّد خود را نسبت به قبول قطعنامه 598 اعلام کرد. نام این عملیات حسینی که آخرین نبرد میان ایران و عراق بود به دلیل تقارن با عید غدیر خم، "الغدیر" گذاشته شد، همزمان با نبرد "الغدیر" در جنوب کشور، غرب ایران نیز آبستن حوادث مهمّی بود که ان شاء الله در شماره آینده و همزمان با سالگرد عملیات پیروزمندانه "مرصاد" به آن خواهیم پرداخت.[یا لثارات الحسین (ع)، محمّد یاسر رجبی، سال هشتم، شماره 136، چهارشنبه، 27 تیر 1380].
---------------------------------------------------
مثال ها یی از حاج آقا قرائتی
از سی دی "تبلیغ" (یاد داشت های 40 ساله ایشان )