اشاره:
**********تا دانهای نکاشتهای هیچ مراقبت نمیخواهد اما همینکه دانه را در زمین کاشتی پیوسته باید مواظبت کنی و آب و کود و سمپاشی بجا و به اندازه و مناسب را فراموش نکنی.انسان هم همینطور است. تا سوی قرآن نیامده و در وادی قرائت و خواندن و به کار بستن آن گامی نزده از ناحیه شیطان در امان است و شیطان هیچ کاری با او ندارد چون همان است که شیطان میخواهد اما همینکه پای در این وادی مینهد، هجمهها و حملهها و وسوسهها یکی از پس دیگری در میرسد و اینجاست که: در پناه لطف حق باید گریخت و توصیه قرآن کریم نیز همین است:فاذا قرات القرآن فاستعد بالله من الشیطان الرجیموقتی که قرآن میخوانی از شر شیطان دست به دامان خداوند باشاز اینرو گفتهاند: یکی از آداب خواندن قرآن کریم استعاذه است.«استعاذه» از ریشه «عوض» و یا «عیاض» بوده و به معنای چسبیدن و پیوستن است، و به خداوند استعاذه کردن به معنای دست به دامان او شدن است.و خداوند نیز پناه خواهد داد زیرا که پناه دهنده و ایمنی بخش است.پس بنابراین استعاذه گفتن نیست بلکه حرکت و اقدام است درست مثل وقتی که رگبار تگرگ بیوقفه میبارد تو نمیگویی پناه میبرم به سقف بلکه با شتاب تمام خود را به زیر سقف میکشانی، و این همان معنی استعاذه و پناه بردن است.پس اگر قرآن کریم میگوید: هنگام خواندن قرآن استعاذه کن و به خداوند پناه ببر، نه به این معناست که اعوذ بالله بگو، اگر چه گفتن این سخن نیز سنت پیامبر بوده و مستحب است، اما در اینجا منظور آن است که به سوی خداوند حرکت کن و خود را دامن کشان به دامان او برسان.باران حکمت(28)(تفسیر تمثیلی قرآن)
آب رنگ قرآن
اشاره:درسلسله مباحث تفسیری "باران حکمت"، که به صورت روزانه پیشکش حضورتان می شود، برآنیم تا در هر نوبت، کام جانتان را با یک شاخه نبات از مفاهیم بلند سوره بقره شکربار کنیم.
تفسیر آیه شریفه: ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَآن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است.(البقرة/2) از دگر آبها دهن بستمگل را به هر رنگی میتوان درآورد به شرط آنکه با ساقه چیده و پس از تشنگی کامل آن را در ظرف آب رنگ فرو کنیم، اینجاست که ساقه گل آب رنگ را به خود جذب کرده و به همان رنگ در میآید .قرآن نیز ظرف آب رنگ است، هم آب است چون مایه حیات است و هم رنگ است چون رنگ خدایی است.
صبغه الله و من احسن من الله صبغهرنگ خدا و از رنگ خدا زیباتر چیست؟
و ما هم وقتی میتوانیم آیات این کتاب را با تمام وجود هضم و جذب کنیم که تشنه باشیم، یعنی خود را با آبهای آلوده و گل آلود دیگر سیراب نساخته باشیم.همانطور که اگر ساقه گل را که سیراب باشد در ظرف آب زمزم هم فرو کنی نه تنها قطرهای نمینوشد بلکه در همان آب نیز میپوسد.
و تقوا به معنای پرهیز است و متقی کسی است که از آبهای آلوده پرهیز کرده و لب نزده و خود را سیراب ساخته باشد، چنین کسی اگر به قرآن کریم روی آورد به هدایتهای آن توفیق یافته و آنها را دریافت میدارد.
انّ للمتقین مفازاپس قرآن کریم برای مردم کتاب هدایت است، اما مردمی که تشنهاند، و مردم تشنه کسانیاند که از نوشیدن هر آب پرهیز کردهاند، و از همین رو آنان را «متقین» مینامند.من که محتاج آب آن دستماز دگر آبها دهن بستم
تنظیم: الف_شکوری
---------------------------------------------------------------
برای آگاهی از سیر بحث، شماره های گذشته را حتما بخوانید:
=========================================
تفسیر آیه شریفه: ایاک نعبد و ایاک نستعینعبادت وقتی مزه میدهد که خالص باشد. شیر را اگر با آب درهم آمیزیم حجم آن زیاد خواهد شد اما بیمزه میشود، و دیگر نه آن رنگ را دارد و نه آن طعم و نه آن غلظت و سنگینی و نه آن ارزش را.عبادت هم همینطور است وقتی مزه میدهد و ارزش دارد که خالص باشد یا فقط به خاطر خدا باشد.اساساً خلوص و خالص بودن به هر کجا و در هر چیزی که پا نهد ارزش و بها میبخشد.ببین! شراب نجس اگر خالص باشد قیمت آن از شراب ناخالص و دردآمیز بیشتر است. حال وقتی که خالص بودن و قاطی نداشتن به شراب آلوده قیمت میبخشد اگر اعمال پاک انسانی به خلوص آراسته شوند یعنی از سر اخلاص صورت پذیرد چه ارزش و بهایی خواهد یافت.برای گلها چه فرقی میکند که در باغ و پیش چشم رهگذران باشند و یا در کوه هیمالیا و دور از نظاره دیگران. بیاییم اخلاص را از گلها یاد بگیریم، ما هم به دنبال دیده شدن نباشیم بلکه در هوای او بوده و رضای او را دنبال کرده و عبادتهای خود را خالص کنیم، زیرا تنها عبادت خالص است که بالا میرود و اگر بالا برود چه برکاتی که فرود میآورد.و «ایاک نعبد» یعنی اگر من در یک اداره، وقت نماز، اول همه به نمازخانه آمده و به نماز میایستم نه از ترس حراست است و نه به خاطر اینکه مرا اهل نماز بدانند و در نتیجه نسبت به من خوشبین شده و امتیازات لازم را کسب نمایم، و نه به خاطر این است که از این رهگذر جلب اعتماد دیگران نمایم. «ایاک نعبد» یعنی اگر به دیگران در سلام کردن پیش دستی میکنم نه به خاطر این است که در نگاه مردم آدمی افتاده و متواضع جلوه کنم، یا اگر با مردم گرم میگیرم نه به خاطر این است که بگویند فلانی خون گرم است یا روابط عمومی او قوی است بلکه به خاطر این است که تو دوست داری اینگونه باشم.عبادت یعنی کار با اخلاص کردنیادت باشد پولدارها همیشه از هر چیزی خالص آنرا میخواهند یعنی پول خوب میدهند جنس خوب را هم میخرند.شما هیچ وقت دیدهای که کسی با ماشین آخرین مدل خود کنار یک میوه فروشی پارک کند و وارد مغازه شده و میوههای درهم را از دم برداشته و در پاکت بریزد؟خدا هم که در همین سوره حمد خواندی و شنیدی که مالک است و اصلاً از او داراتر کسی نیست، پس او هم عبادت ناب و خالص را میخواهد البته حق هم دارد چون پاداش خوبی هم میدهد.البته بهتر است عبادت را کمی معنا کنیم چون تا بگوییم عبادت ذهن و خیال خیلیها مستقیم متوجه تسبیح و سجاده و مهر و پیشانی مهر بسته و یا پیوسته خم و راست شدن و لبها را به نشانه ذکر گفتن بالا و پایین کردن، میشود.خیلی آسان و روشن بگویم: هر کاری که به خاطر خدا صورت پذیرد عبادت است، پس اگر کسی خم شود و پوسته خربزه یا موزی از سر راه مردم برداشته و به کناری بیاندازد آنهم به خاطر خدا و نه جلب توجه و نگاه دیگران، عبادت کرده است.پرستاری که بیمار خود را خوب مراقبت میکند و یا پانسمان او را به موقع و با دقت تعویض میکند و برای او هیچ تفاوت نکند که بیمار برای خود کسی است یا نه، یا کسی دارد یا نه، یا کسان او حضور دارند یا نه، بلکه تنها برای خدا انجام دهد او عبادت کرده است.
پس عبادت یعنی کار با اخلاص کردن.کار با اخلاص یعنی انسان همان رفتاری را داشته باشد که گلها دارند.شما ببین گلها چه دیده شوند و چه دیده نشوند شکفته و عطرافشانی میکنند و برایشان دیده شدن یا نشدن یکسان است. برای گلها چه فرقی میکند که در باغ و پیش چشم رهگذران باشند و یا در کوه هیمالیا و دور از نظاره دیگران.بیاییم اخلاص را از گلها یاد بگیریم، ما هم به دنبال دیده شدن نباشیم بلکه در هوای او بوده و رضای او را دنبال کرده و عبادتهای خود را خالص کنیم، زیرا تنها عبادت خالص است که بالا میرود و اگر بالا برود چه برکاتی که فرود میآورد.درختان جنگل را ندیدهای که عرق میکنند و از خود ترشحاتی بروز داده و به آسمان فرستاده و به ابرها میرسانند، ابرها نیز بارور شده و فرو می ریزند، و از این روست که همیشه سبز و خرم و با نشاطاند.من اصعد الی الله خالص عبادته اهبط الله عزّ و جلّ افضل مصلحتههر کس که عبادت خالص خود را به سوی خداوند بالا فرستد، او نیز آنچه صلاح و مصلحت و خیر وی در آن است فرود آورده و نازل میکند.=============================
تالیف: حجت الاسلام محمد رضا رنجبرتنظیم برای تبیان: شکوری
باران حکمت(19) (تفسیر تمثیلی سوره حمد) روسریهای نواری آتش زا اشاره:. برای آگاهی از سیر بحث، شماره های گذشته را حتما بخوانید:
-----------------------------------------------------------------
تفسیر آیه شریفه ی: ایاک نعبد و ایاک نستعینعبادت را به اطاعت هم میتوانیم معنا کنیم، و اطاعت یعنی در کار خدا چون و چرا نکردن.اطاعت یعنی وقتی خدا میگوید: خانمها باید پوشیده باشند آنها نیز خود را بپوشانند و دیگر روسریهای آنها نواری نشود با شلوارها کوتاه نشود، چون این کار نه تنها زن را آلوده ساخته و از ارزش و بهای وی میکاهد بلکه در حقیقت هتاکی و جسارت و گستاخی نسبت به خداوند و جامعه نیز خواهد بود.همانطور که شما اگر گوشهای از پوست پرتقال کنده شده باشد مقابل میهمان نمیگذاری و میگویی توهین است و ناراحت میشود، به خاطر همین میوههایی پیش روی او میگذاری که پوست آن دست نخورده و پوشش آن کامل باشد، یعنی کاملاً روی خود را گرفته باشد! بله آدم با یک تار مو هم جهنمی میشوداگر بعضیها معنای اطاعت را میفهمیدند دیگر هرگز به طنز و طعنه نمیگفتند: با یکی دو تار مو، آدم جهنمی میشود؟ بله جهنمی میشود اما نه به خاطر دو تار مو بلکه به خاطر اطاعت نکردن .و تازه دو تار مو دست کم نگیر چون حقیقتاً میتواند جهنمی به پا کند.زمان جنگ یادت نیست میگفتند: در شب باید خاموشی مطلق باشد، و حتی آتش سیگار هم نباید روشن کرد و گرنه دیده بانها هوایی همان نقطه را دیده و آنجا را بمباران خواهند کرد.بنابراین آنچه مهم است اطاعت است و اطاعت یعنی وقتی خداوند به زن میگوید: خود را بپوشان، زن نیز خود را به طور کامل بپوشاند.درست مثل اینکه پدر تاجری به فرزند خود میگوید: در گاو صندوق را ببند و او باید ببندد نه اینکه روی هم انداخته، بگوید: فقط به اندازه کمتر از یک بند انگشت باز است و این هیچ اشکالی ندارد! چون در اینصورت دزد با هوس بیشتری به آن نزدیک میشود.
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
به دختر بچهات میگویی: دوستت دارم.
میگوید: اگر راست میگویی یک بستنی برایم بخر!
و این نشان میدهد که بچهها هم به خوبی میدانند که دوستی و عشق، علامت و نشان دارد و نشانه آن عمل و اقدام است.
پس ما نیز اگر خدا را دوست داریم باید دست به کار شده و دستورات او را به کار بسته و به خواستههای او تن در دهیم.
و البته دستورات و خواستههای خداوند هم به تمامی و یک جا در کتاب آسمانی او «قرآن کریم» آمده است.
پس قرآن بخوانیم.
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند (حافظ)
فاقروا ما تیسر من القرآن
تا آنجا که می توانید قرآن بخوانید
و البته به دنیال خواندن باید بکوشیم تا آن را فهمیده و در پی آن دستوراتش را به کار بندیم.
-------------------------
جان چو دیگر شدجهان دیگر شود
یک سبد سیب سرخ را اگر بر سر نهاده و در کوچه و بازار راه بیفتی نه تنها نیرو و انرژی به تو نمی بخشد بلکه رمق و توان تو را هم خواهد گرفت، اما اگر از میان آن همه سیب تنها یکی را قاچ زده و در دهان نهاده و مصرف کنی تو را نیرو و نشاط می بخشد.
قرآن همان سبد سیب سرخ ات که با تمام تاسف برخی از ما شبهای قدر بر سر گرفته و احترام می کنیم بی انکه حتی ایه ای در جان و و جودمان جاری شود و یا در زندگی خود به کار بندیم.
جان من! قرآن باید توی سر قرار گیرد نه روی سر و باید در دل و جان ما جای گیرد و نه فقط بر زبان.
چون به جان در رفت جان دیگر شود
جان چو دیگر شد جهان دیگر شود(اقبال لاهوری)
اما به اسف ما چون کودکی که غذا را به دهان گذاشته و به جای آنکه فرو برد به بیرون می ریزد، بسیاری از ما نیز آیات قرآنی را تنها در زبان و دهان داریم و آن را خوب و با تجوید و ترتیل می خوانیم اما بجای آن که در دل و جان جای دهیم فرسنگها از حقیقت آن دوریم و فاصله می گیریم.
===============
http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts/Articles/QuranicArticles/2009/10/25/105759.html