درست مثل جبههى جنگ!
اعتماد به خدا، اکتفاء به کفایت الهى، پشتگرمى به رحمت و هدایت خدا، مگر میگذارد انسان ناامید شود. به مردم خودمان هم که نگاه میکنیم، عین همین را مىبینیم. اگر کردستان است، اگر سنىاند، اگر بلوچند، اگر شیعهاند، اگر اصفهانىاند، اگر شیرازىاند، انسان مىبیند در اعماق دل مردم نشانهى رحمت الهى پیداست؛ دلها را خداى متعال قرص کرده است. خیلى خوب، خدا حجت را بر ما تمام کرده؛ این امکان، این زمینه. حرکت کنید پیش بروید. روحانىِ این زمان از این امکان باید حداکثرِ استفاده را بکند، با افکار جدید آشنا شوند، راهها و شیوههاى دشمن را بشناسند و به زمان خودشان عالم شوند؛ «العالم بزمانه لاتهجم علیه اللّوابس».(10) درست مثل جبههى جنگ. شاید بسیارى از این جمع حاضر جبهههاى جنگ را دیده باشند - حالا جوانترها آن روزها را ندیدهاند - در داخل جبههى جنگ، از اطراف گلولهى توپخانه مىآید، خمپاره مىآید، انواع و اقسام آتش از اطراف میبارد و از بالاى سر انسان رد میشود؛ به طورى که گاهى انسان جهتگیرى را گم میکند؛ نمیداند این گلولهاى که دارد مىآید، از طرف دشمن دارد مىآید، یا از طرف دوست دارد مواضع دشمن را میکوبد. این خیلى خطر بزرگى است. براى یک رزمنده بزرگترین خطر این است که جهتگیرى را گم کند؛ نداند دشمن کجاست، دوست کجاست. اگر ندانست دشمن کجاست و دوست کجاست، آنوقت ممکن است به طرف دوست آتش کند؛ به خیال اینکه دارد به طرف دشمن آتش میکند. اینها خیلى خطرناک است. بعضى از ما به طرف دوستانمان آتش میکنیم، خیال میکنیم به طرف دشمن داریم آتش میکنیم! بعضى از ما غفلت میکنیم از اینکه ایجاد اختلاف مذهبى، نقشه و طرح دشمن است براى اینکه ما را مشغول به خودمان کند. غفلت میکنیم؛ همهى همت یک شیعه میشود کوبیدن سنى، همهى همت یک سنى میشود کوبیدن شیعه. خوب، این خیلى تأسفآور است. و دشمن این را میخواهد.