معرفی وبلاگ
بنام خدا (مثال خوب =درک جذاب) گاهی یک تصویر خوب گو یاتر از چند صفحه توضیح و یک تمثیل خوب بیش از چکیده یک کتاب ، ارزش دارد! mesal@mihanmail.ir
صفحه ها
دسته
تبيان
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 337385
تعداد نوشته ها : 307
تعداد نظرات : 26
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

بنام خدا

 هماهنگي بين احكام مثل هماهنگي بين پله برقي و تسمه كناري آن است !

نه افراط ! نه تفريط!هيچ كدام در باره احكام الهي درست نيست.

درست مثل افراد ناشي كه براي اولين بار سوار پله برقي مي شوند گاهي تسمه كناري را از ترس محكم مي گيرد در حالي كه هنوز سوار پله برقي نشده ويا سوار پله برقي شده ولي مي ترسد  تسمه كناري  را بگيرد!

كه در هر دو صورت  احتمال سقوط و خطر جاني مي رود.

آينه مثال

www.stmoosavi.tebyan.net


دسته ها :
1390/3/12

بنام خدا

 شما اختيار داري كه وارد پادگان بشوي  يا نه .

اما وقتي وارد شدي ، بايد به لوازم آن هم (از جمله 4صبح بيدار شدن ونظم و .. و جريمه و زندان و.. درصورت تخلف و..) پايبند باشي!

--- -- -

اتوبان يك طرفه را يا بايد وارد نشوي  يا اگر وارد شدي نمي تواني برگردي ! مگر تا ايستگاه هاي خاصي كه دور برگردان دارد يا راه هاي ديگري انشعاب مي شود.

بعضي كارها لوازم دارد و ممكن است عوارض بعدي  لازم داشته باشد.

=== == =

توهين به  دين  وارتداد (همان طور كه بهوديان انجام دادند)عواقبي دارد مثل خيلي كارهاي ديگر!

درعين اين كه تحقيق در دين كاملا آزاد و تشويق شده است.

 ل

  با همسر خود مثل يك كتاب رفتار كنيد فصل هاي خسته كننده ...  را اصلا نخوانيد . اسمارت,              

http://tebyan.net

 

 

 نسيم و نوازش
مثل نسيم نوازشگر باش

مثل آتش بود. هر چه را كه سر راهش بود مي سوزاند. به هيچ چيز و هيچ كس رحم نمي كرد. آتش بودن برايش قدرت مي آورد. مي گفت: «هميشه بايد مثل آتش بود. اگر اخلاقت مثل آتش تند و وحشتناك باشد، همه در برابرت زانو مي زنند، يا راه را برايت هموار مي كنند.»

 اما طولي نكشيد كه از آتش بودن خسته شد؛ چون وقتي با اخلاق آتشينش با ديگران برخورد مي كرد، بعضي ها يا زود تسليم مي شدند و يا از سر راهش كنار مي رفتند، اما بعضي ها بودند كه در مقابل او  مي ايستادند. بعضي ها مثل كوه مي شدند و نمي گذاشتند او به خراب كاري اش ادامه بدهد. سر راهش سنگ و خاك مي ريختند و يا آب مي پاشيدند تا جلو خراب كاري اش را بگيرند.

او فهميد كه اخلاق آتشين داشتن، هميشه هم خوب نيست. به خورشيد نگاه كرد. خورشيد آتشين بود، اما به كسي ضرري نمي زد. همه را گرم مي كرد. همه جا را روشن مي كرد. فهميد كه مي شود مثل خورشيد گرم و مهربان بود.

مثل طوفان بود. با هوهوي هولناكش سرعت مي گرفت و به در و ديوار مي زد. كوچك و بزرگ را از سر راه برمي داشت. گرد و خاكي به پا مي كرد.

مي گفت: «بايد مثل طوفان بود. طوفان هر جا كه برود، ولوله اي به پا مي كند. اگر اخلاقت مثل طوفان باشد، همه به احترامت مي ايستند. با طوفان بودن مي توان همه را از جا بلند كرد.» اما طولي نكشيد كه از طوفان بودن خسته شد؛ چون وقتي اين اخلاق را داشت و اين گونه با ديگران برخورد مي كرد، بعضي ها خود را غرق در او مي كردند و يا پنهان مي شدند تا ضربه اي نخورند. او كه اخلاقش مثل طوفان بود، تنها شد خود را در بياباني ديد كه بي كس مانده است. هر كس كه او را مي ديد، از او دور مي شد و يا خود را پشت كوهي مقاوم پنهان مي كرد.

او فهميد كه اخلاق طوفاني هم داشتن، هميشه خوب نيست. به نسيم نگاه كرد. نسيم مثل او مي وزيد، اما آرام و مهربان بود. شاخ و برگ درخت ها را نوازش مي كرد و به هر كسي اجازه مي داد از كنارش بگذرد. فهميد كه مي توان مثل نسيم مهربان و آرام بود و دست نوازش گر داشت.

مثل سيلاب بود همه ي آب ها را در خودش جمع مي كرد، شتاب مي گرفت و راه مي افتاد. به هيچ چيز و هيچ كس رحم نمي كرد. درخت ها را از جا مي كند. خانه ها را ويران مي كرد. او كه مثل آبي زلال بود، شده بود آبي گل آلود همه از دستش فراري بودند. كسي با اخلاق سيل آساي او نمي توانست كنار بيايد. آن قدر تند و باشتاب مي دويد كه خودش هم نمي فهميد چه اشتباه بزرگي كرده. به پشت سرش نگاه كرد. ديد هر چه را كه پشت سرش بود از دست داده. آن قدر شتاب گرفت و تند رفت و همه چيز را ويران كرد كه به دشتي وسيع رسيد. در دشت پراكنده شد، آب ها در دل زمين نفوذ كردند و از او چيزي نماند. وقتي اين ها را ديد، فهميد كه مي توان مثل آب چشمه آرام و سودمند بود؛ مثل رود جاري و مهربان بود و به همه سود رساند.

مثل نسيم نوازشگر باش

حالا اين توپي و اين راه پيش رو. مي خواهي مثل آتش باشي و بسوزاني يا مثل خورشيد باشي و گرم و روشن كني. مي خواهي مثل طوفان ويران گر باشي يا مثل نسيم نوازش گر. مي خواهي مثل سيل خانمان برانداز باشي يا مثل چشمه اي جاري و سود رسان.

در انتخاب اين برخوردها، آزادي. فقط اين را بدان كه هر طور برخورد كني، در مقابل، از تو قوي تر هستند كه مثل تو  برخورد كنند . هر چه نرم و مهربان باشي، سودش به خودت مي رسد.

بهترين شما كسي است كه در برخورد يا مردم نرم و مهربان تر باشد (نهج الحياة، حديث 84).

سلام بچه ها

گروه كودك و نوجوان_تصوير : مهديه زمردكار

مطالب مرتبط

حكايت مردي كه با خرس دوست شد

شيوه‌ي قرآن در هدايت مردم  

اسرار وحي

كتاب «اسرار وحي (قرآن و مثال‌ها)» گردآوري هدي آقا كاظم شيرازي و با نظارت دكتر اسماعيل عاكفي از سوي سازمان انتشارات جهاد دانشگاهي منتشر و روانه بازار نشر شد.
بر اساس مطالب كتاب، قرآن كريم، سرچشمه تمامي بركات و فيوضات الهي و سعادت تمامي انسان‌ها در گرو عمل كردن به تعاليم و دستورات اين كتاب مقدس است.

از خصوصيات برجسته اين كتاب، آن است كه خداوند متعال هيچ‌يك از نيازهاي بشر را ناديده نگرفته و براي هريك از امور جاري در زندگي، قوانيني را تبيين كرده است.

يكي از شيوه‌هاي قرآن كريم براي تعليم عملي، استفاده از مثل است و مثل از آن جهت كه ماندگاري و تاثيرگذاري بالايي دارد، به آساني در دل‌ها نفوذ كرده و زمينه اعتلاي نفوس مستعد را فراهم مي‌سازد. اين ويژگي سبب شده است كه در متون فارسي نيز، از مثل‌ها جهت زيبايي و جذابيت سخن و فهواي كلام استفاده شود.   

اهميت مثل تا حدي است كه گاهي يك مثل بسيار كوتاه ما را از آوردن استدلال‌هاي پيچيده بي‌نياز مي‌كند و قابل فهم براي عموم مردم مي‌شود و هركدام به ميزان درك و فهم خود از آن استفاده مي‌برند

قرآن كريم به عنوان كلام الهي و معجزه جاويد پيامبر اسلام(ص) كتابي است كه هدايت و راهنمايي مسلمانان را در خود دارد. اين كتاب آسماني، شامل ظرايف فراواني است كه براي تربيت بشر آمده تا او را از تاريكي‌هاي جهل و ناداني به سوي سعادت و هدايت رهنمون سازد.

براي رسيدن به اين هدف، قرآن اسلوب بيان خاصي دارد كه نه شعر است و نه نثر. اسلوب قرآن براي رسيدن به اين هدف، سه روش مهم قصه‌گويي، سوگند ياد كردن و استفاده از ضرب‌المثل‌ها مي‌باشد.

ارائه مثال در حقيقت نوعي تعليم عملي است و قرآن نيز به عنوان عالي‌ترين كتاب تربيتي، امثال فراواني را در زمينه‌هاي مختلف ذكر مي‌كند.

اين مثل‌ها انسان‌هاي وارسته و خداجو را به تعقل و تفكر دعوت مي‌كند و از مثل و داستان در خدمت هدف و رشد دادن به عقول و افكار و جهت دادن به زندگي بشر استفاده مي‌كند. چنان كه خداي متعال نيز مي‌فرمايد: «و لقد ضربنا للناس في هذا القرآن من كل مثل...؛ و به تحقيق در اين قرآن براي مردم از هرگونه مثلي آورديم... (روم، آيه 58).»

«و تلك الامثال نضربها للناس و ما يعقلها الا العالمون؛ و اين مثل‌ها را براي مردم مي‌زنيم و[لي] جز دانشوران در آنها تعقل نمي‌كنند(عنكبوت، آيه 43).»

يكي از شيوه‌هاي قرآن كريم براي تعليم عملي، استفاده از مثل است و مثل از آن جهت كه ماندگاري و تاثيرگذاري بالايي دارد، به آساني در دل‌ها نفوذ مي‌كند

از آثار و فوائد مثل‌ها، مي‌توان اين موارد را برشمرد:

1ـ حضور پيوسته يك سخن كوتاه در ميان جامعه، آن هم به مدت طولاني، بيانگر پختگي فكري است كه مثل حامل آن مي‌باشد و اگر غير از آن بود، تجربه و مرور زمان، خلاف آن را ثابت مي‌كرد و مثل از چشم‌ها مي‌افتاد و از حافظه زمان حذف مي‌شد.

2ـ ممكن است مثل به خاطر ايجاز و اختصار، از نيم خط تجاوز نكند اما در حقيقت بازگو كننده حقايقي است كه در يك رساله و يك كتاب مي‌گنجد.

3ـ اهميت مثل تا حدي است كه گاهي يك مثل بسيار كوتاه ما را از آوردن استدلال‌هاي پيچيده بي‌نياز مي‌كند و قابل فهم براي عموم مردم مي‌شود و هركدام به ميزان درك و فهم خود از آن استفاده مي‌برند.

مثل براي خود، حد و مرز جغرافيايي نمي‌شناسد؛ زيرا يك حقيقت زنده است كه در تمامي ملل وجود دارد و به نوعي مانند قوانين رياضي و هندسي است كه مرزهاي زمان و مكان را در هم مي‌كوبد و براي خود محدوديتي قائل نيست.

مثل حقايق اخلاقي و اجتماعي را كه فراتر از حس و لمس است، در قالب امور محسوس مي‌ريزد و آن را به اذهان نزديك‌تر مي‌سازد.

مثل به خاطر دربرگيري يك رشته افكار و انديشه‌هاي بلند، فرد را به كنجكاوي وادار مي‌كند تا فكر و انديشه خويش را به كار اندارد و واقعيت را به دست آورد.

در مقام پند و نصيحت و نكوهش افراد، ضرب‌المثل اثر معجزه‌آسايي دارد؛ زيرا بدون اين كه فرد را به عواقب كار خود متوجه سازد، نتيجه كار ديگري را كه با اين مورد هم‌سو بوده، مطرح مي‌كند

7ـ در مقام پند و نصيحت و نكوهش افراد، ضرب‌المثل اثر معجزه‌آسايي دارد؛ زيرا بدون اين كه فرد را به عواقب كار خود متوجه سازد، نتيجه كار ديگري را كه با اين مورد هم‌سو بوده، مطرح مي‌كند و آن را در نظرش مجسم مي‌سازد و از اين طريق، احساسات فرد را عليه خود تحريك نمي‌كند.

8ـ همچنين ضرب‌المثل بر زيبايي و جذابيت سخن مي‌افزايد.

قرآن نيز براي استفاده از اين فوائد، براي اثبات سخن و فهم مطالب از مثل كمك گرفته و به صورت لطيف و مليحي از اين صنعت استفاده كرده است. به گونه‌اي كه نه اقتباس از كلام بشري كرده است تا از حد اعجاز تنزل يابد و نه از محاوره معارف فراتر رفته است تا سخن غير مجذوب و دشوار شود، بلكه به سبكي بديع و نو با ضرب‌المثل‌هايي عالي و شگفت، زيبايي‌ها و شگفتي‌هاي خويش را تماشايي‌تر كرده است.

مثل‌هاي قرآني عبارتند از:

مثل‌هايي كه قرآن نيز از آنها به عنوان مثل ياد مي‌كند و به بيان سرگذشت گذشتگان از ابرار و اشرار مي‌پردازد و متذكر مي‌شود كه بيان اين قصص براي تذكر و تامل اهل خرد است و در آن براي كساني كه بينديشند، پندهاست.

مثل‌هايي كه هرچند به صورت مثل در قرآن ترسيم نشده است؛ ولي به قدري جامع و رسا و گويا است كه به صورت مثلي رايج درآمده است.

نكته‌اي كه بايد بدان توجه كرد اين است كه تمامي مثل‌هاي قرآني، بخشي از حقايق است كه بازگو مي‌شود و به هيچ عنوان جنبه خيالي ندارد و ادعاي افرادي كه برخي از تمثيل‌هاي قرآن را از اين دسته مي‌شمارند، ادعايي پوچ و بي‌پايه و اساس است

نكته‌اي كه بايد بدان توجه كرد اين است كه تمامي مثل‌هاي قرآني، بخشي از حقايق است كه بازگو مي‌شود و به هيچ عنوان جنبه خيالي ندارد و ادعاي افرادي كه برخي از تمثيل‌هاي قرآن را از اين دسته مي‌شمارند مانند داستان آدم و پيروزي شيطان بر او يا سرگذشت ‌هابيل و قابيل و يا سخن گفتن مورچه با سليمان، ادعايي پوچ و بي‌پايه و اساس است.

قرآن كريم خود به اين مساله اشاره مي‌كند، آنجا كه مي‌فرمايد: «به راستي در سرگذشت آنان براي خردمندان عبرتي است، اين قصص سخني نيست كه به دروغ ساخته شده باشد، بلكه تصديق آن چه از كتاب‌هايي است كه پيش از آن بوده و روشن‌گر هرچيز است و براي مردمي كه ايمان مي‌آورند رهنمود و رحمتي است (يوسف، آيه 111).»

چاپ نخست كتاب «اسرار وحي (قرآن و مثال‌ها)» در 84 صفحه و بهاي 20000 ريال راهي بازار نشر شده است.

 

بخش كتاب‌خواني تبيان


منبع: كتاب نيوز

ويژگى مثل‏هاى قرآن

قرآن

قرآن در عين اين كه در بيان مثلها از فرهنگ محيط تاثير نمى‏پذيرد، ولى مثل‏هاى آن پيوسته متناسب با اهدافى است كه در هر محيطى آن را تعقيب مى‏كند.

انسان از محيطى كه در آنجا پرورش يافته، تأثيرپذير مى‏باشد ، و فرهنگ محيط در سخنان او از شعر و نثر جوانه مى‏زند و افراد آگاه از ويژگى‏هاى ملت‏ها ، زادگاه سخنان را به خوبى تشخيص مى‏هند.


شخصيت انسان خود را در گفتار و رفتار او پنهان مى‏سازد ، به عبارتي زاييده مثلثى است كه يك ضلع آن را عامل محيط تشكيل مى‏دهد ، و دو ضلع ديگر آن « عامل وراثت ‏» و « تعليم و تربيت ‏» است.

 

اثرپذيرى قرآن از محيط

قرآن سخن آدمى نيست كه از محيط تاثير بپذيرد ، او سخن خدا است كه آفريدگار انسانها و محيط و فرهنگ و آنچه در جهان امكانى نام هستى دارد ، مى‏باشد .

انتظار اين كه قرآن از فرهنگ محيط مكى و يا مدنى متأثر گردد ، انديشه باطل است كه گاه و بيگاه دامنگير خاورشناسان مغرض مى‏گردد و برخى از افراد را فريب مى‏دهد .

در قرآن مسأله اثرپذيرى از محيط كاملا بى‏اساس است ، بلكه اگر سخنى هست مربوط به جاى ديگر است ، و آن اين كه هدف قرآن از مثل‏هاى ابداعى و ابتكارى ، بيان يك انديشه نامحسوس در قالب محسوس است تا آن حقيقت نامرئى در لباس يك واقعيت مرئى ، براى مخاطبان جلوه كند .

 

شرايط حاكم بر مكه !

پيامبر گرامى در محيط مكه گرفتار شرك مشركان ، و نيايش آنان در برابر سنگ و فلز و چوب بود . از اين جهت وحى الهى بايد در مثل‏هاى هدايت‏گرانه خود ، در صدد معالجه اين بيمارى باشد ، و مثل‏هائى مطرح كند كه ناظر به تحقير خدايان دروغين آنها مى‏باشد تا از اين طريق مشركان را به زشتى پندار و كردار خود متوجه سازد.

البته اين نه به آن معنا است كه تمام مثل‏هاى آيات مكى بر محور نكوهش از بت‏پرستى دور مى‏زند ، بلكه مقصود اين است كه مثل‏هاى آيات مكى به گونه‏اى است كه مى‏خواهد بيمارى‏هاى فراگير و حاكم بر محيط مكه را مداوا كند ، خواه اين بيمارى بت‏پرستى باشد يا رباخوارى ، كشتن اولاد بى‏گناه باشد ، يا خرافه‏گرائى.

شرايط حاكم بر مدينه غير از شرايط حاكم بر مكه بود !

 پيامبر در مدينه گرفتار نفاق منافقان وانسانهاى دو چهره، و يهود لجوج و معاند بود كه پيوسته هر دو گروه به كارشكنى پرداخته و براى رهبر و پيروان او مشكلاتى پديد مى‏آوردند.

از اين جهت مثل‏هاى هدايت‏گرانه كه در آيات مدنى وارد شده است ، بيمارى‏هاى مخصوص اين محيط را نشانه گرفته ، و پيوسته كوشيده است تلاش‏هاى منافقان را بى‏اثر و يا كارهاى رياكارانه را بيهوده جلوه دهد.

در اين مثل‏ها ديگر مسأله بت‏پرستى و تحقير بت‏ها يا نكوهش امثال اينها مطرح نيست تا مثل‏ها به معالجه اين نوع از بيمارى‏ها بپردازد.

 كسانى كه غير خدا را اولياى خود برگزيده‏اند ، بسان عنكبوتند كه خانه براى خود بتند و سست‏ترين خانه‏ها خانه عنكبوت است، اگر مى‏دانستند

همچون لانه عنكبوت

تار عنكبوت

براى اين كه سخن ما خالى از شاهد و گفتار نباشد ، نمونه‏اى از مثل‏هاى مكى و نمونه‏اى ديگر از مثل‏هاى مدنى را ارائه مى‏كنيم كه هر يك بيمارى محيط را نشانه گرفته و در صدد علاج آن برآمده‏اند.

قرآن در تحقير خدايان دروغين مثلى را مى‏زند و آن اين است كه دل بستن به اين خدايان دروغين بسان دل بستن عنكبوت به لانه سست‏خويش مى‏باشد كه كوچكترين مقاومت و ايستادگى در برابر حوادث ندارد ، چنانكه مى‏فرمايد:

«مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاء كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ ؛ كسانى كه غير خدا را اولياى خود برگزيده‏اند ، بسان عنكبوتند كه خانه براى خود بتند و سست‏ترين خانه‏ها خانه عنكبوت است ، اگر مى‏دانستند ».(عنكبوت / 41 )

چه مثلى زيباتر و چه تشبيهى روشن‏تر از اين، لانه عنكبوت در نظر او از دوام و استحكامى برخوردار است ، اما در برابر يك باد ملايم از جاى كنده مى‏شود ، و با افتادن قطره آبى پاره مى‏گردد ، و با نزديك شدن شعله آتش از هم مى‏پاشد .

بتان و هم چنين هر پايگاهى غير خدا مانند قدرت و ثروت ، عشيره و اولاد ، بسان لانه عنكبوت است كه در يك چشم به هم زدن فرو مى‏ريزد و اثرى از آن باقى نمى‏ماند .

در اين آيه مكى ، تحقير شرك و خدايان دروغين مورد هدف قرار گرفته درحالى كه در مثل‏هاى مدنى بيمارى خاص آن محيط ، مورد تعرض قرار گرفته است .

 

چارپايي كه كتاب حمل مي كند !

مثل‏هاى مدنى از مبارزه با شرك فارغ بوده، گاهى نادانى يهودان رانشانه مى‏گيرد. درباره عدم بهره‏گيرى آنان از توراتى كه در اختيار دارند، مثل ياد شده در زير را مطرح مى‏كند:

«مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا ؛ و حال كسانى كه مكلف بر تورات شده‏اند، ولى حق آن را ادا نمى‏كنند، بسان درازگوشى است كه كتابهائى بر او حمل مى‏كنند ». (جمعه / 5 )

يهود مدينه خصوصيات و ويژگى‏هاى پيامبر خاتم‏صلى الله عليه وآله را در تورات مى‏خوانده‏اند و پيوسته از ظهور آن حضرت خبر مى‏دادند ، ولى آنگاه كه آن حضرت با آن ويژگيها و نشانه‏ها ظاهر گرديد به جاى اين كه در ايمان به وى پيشقدم باشند ، به انكار نبوت آن حضرت پرداخته و تورات را مخفى و پنهان كردند ، چنانكه مى‏فرمايد: « وَلَمَّا جَاءهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَكَانُواْ مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَى الْكَافِرِينَ ؛ و هنگامى كه از جانب خداوند كتابى كه مؤيد آنچه نزد آنان است، بر ايشان آمد، و از ديرباز در انتظارش بر كسانى كه كافر شده بودند، پيروزى مى‏جستند، ولى همين كه آنچه (كه اوصافش) را مى‏شناختند، بر ايشان آمد، انكارش كردند. پس لعنت‏خدا بر كافران باد ». (بقره / 89 )

با طرح اين دو مثل روشن شد در عين اين كه قرآن از فرهنگ محيط تأثير نمى‏پذيرد ، ولى مثل‏هاى آن پيوسته متناسب با اهدافى است كه در هر محيطى آن را تعقيب مى‏كند .

و حال كسانى كه مكلف بر تورات شده‏اند، ولى حق آن را ادا نمى‏كنند، بسان دراز گوشى است كه كتابهائى بر او حمل مى‏كنند

راز نام بردن قرآن از موجودات پست

قرآن

قرآن به خاطر هدف هدايت، گاهى از موجوداتى نام مى‏برد كه در انظار مردم از حقارت خاصى برخودارند مانند سگ و درازگوش ، مگس و پشه. در شرايطى كه خدا مى‏خواهد خدايان دروغين مشركان راتحقير كند و آنها را بى‏ارزش معرفى كند ، لازم است آنها را به چنين جاندارانى تشبيه كند كه همگان بر حقارت آنها اتفاق دارند ، و اين نوع تشبيه و تمثيل را بايد لازمه بلاغت‏شمرد نه وسيله انتقاد .

قرآن در آيه‏اى درباره بى‏ارزش بودن معبودان دروغين چنين مى‏فرمايد: « يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لَّا يَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ ؛ اى مردم مثلى زده شده است كه به آن گوش فرا دهيد ، كسانى را كه غير از خدا مى‏خوانيد هرگز نمى‏توانند مگسى را بيافرينند ، هرچند در اين كار دست‏به دست هم بدهند ، و هرگاه مگس چيزى از آنان بربايد نمى‏توانند آن را بازپس بگيرند هم عبادت‏گران ناتوانند و هم معبودان آنها ».(حج / 73 )

چه تحقيرى بالاتر از اين كه معبودان دروغين آنها را ناتوان‏تر از مگس پست معرفى مى‏كند تا آنجا كه ياراى مقابله با مگس را ندارند، و اگر مگس چيزى از آنها ربود ، قدرت پس‏گيرى را فاقد مى‏باشند.

اين نوع مثل‏ها مايه دلخورى مشركان و ديگران مى‏گشت و لذا به پيامبر اعتراض مى‏كردند كه هدف از اين مثل‏ها چيست ، و چنين مى‏گفتند: « مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَـذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَيَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ ؛ (مى‏گفتند) منظور خدا از اين مثلها چيست . مثل‏هايى كه گروهى را گمراه و گروهى را هدايت مى‏كند البته تنها فاسقان از آن گمراه مى‏گردند ».( بقره / 26)

 

نتيجه گيري :

قرآن در اين‏گونه تمثيل‏ها در مقام بيان عظمت‏خلقت و يا جلالت و قدرت خدا نيست و گرنه در اين موارد آفرينش آسمان‏ها و زمين و ستارگان و كهكشان‏ها را مطرح مى‏كرد ، بلكه هدف تحقير بت‏ها و خدايان باطل است ، و در اين مورد حتماً بايد از اين تمثيل‏ها كمك گرفته شود.

البته بايد به اين نكته واقف بود كه ؛ در عظمت آفرينش اين نوع حشرات جاى سخن نيست ، ولى مقصود از تشبيه چيزى ديگر است و آن ناتوانى آن حيوانات در دفاع از خود و ديگرى است.

بخش قرآن تبيان


منبع :

 مقاله آيت الله جعفر سبحانى ، " مثل هاي قرآن كريم "

زندگي مثل يه پل قديميه! به اين فكر نكن كه اگه تنها ازش بگذري ديرتر خراب ميشه به اين فكر كن  ...  ديرتر خراب ميشه به اين فكر كن كه اگه افتادي يكي باشه كه دستتو بگيره  ... 

http://www.tebyan.net

1390/3/2
پدر شعر كودكان

"كتاب" 

"من يار مهربانم

دانا و خوش زبانم

گويم سخن فراوان

با آن كه بي زبانم

پندت دهم فراوان

من يار پند دانم

من دوستي هنرمند

با سود و بي زيانم

از من مباش غافل

من يار مهربانم

 

عباس يميني شريف

 

 


 

دسته ها : م/ کتاب
1390/2/24

بنام خدا

ماراتن

نمايشگاه كتاب  يك ماراتن فرهنگي است !

"يك بييننده تلويزيون"

- روزانه نيم ميليون نفر از نمايشگاه كتاب ديدن كردند!

 

 www.stmoosavi.tebyan.net

راز آنهايي كه بايد دلشان فرمت شود  

مناجات نامه
اي خدا Hard دلم Format نما  
  از فريب ناكسان راحت نما
File عشقت را Copy كن در دلم  
  Deltree كن شاخه‌هاي باطلم
Jumper روح خلايق Set نما  
  گام هاشان در رهت ثابت نما
گر ز انفاست دلي Scan شود  
  از شرور ديو و دد ايمن شود

 

 

 System عشقش مبري از Error  
  گوهر مهرش به سينه همچو در
 عشق نرم‌افزار راه انداز ماست  
  عشق Password وصال كبرياست

 

 

خالي از عشق محبت دل مباد  
  بي‌صفا چون آي‌سي Intel مباد

 

..

آدرس متن كامل :

.http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=145302

X